درافغانستان شعارها ملی اماعملکردها قومی اند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
جامعه ی استبداد زده ی افغانستان مولود مبارزه علیه اندیشه های متعصبانه است که ، دشمنی های پرکینه این وطن را از گذشته های دور، در انجماد سرد زمستانی نگهداشته اند .تنوع اقوام در افغانستان نه تنها از شاخصه ی نژادی وژنتیکی ،ساختار فزیکی ، قبیله، قوم وجغرافیه وسرشت انسانی نمایندگی نمیکند، بلکه شاخصه ی فکری و اعتقادی او را نیز تعیین مینماید. اقوام گوناگون کشور باید سرشت انسانی را از سر نوشت جدا کنند تااز حصارقومیت پشتون، تاجک، هزاره وازبک ودیگران خودهارا ازاد سازند که بدین گونه زمینه ی تشکیل ملت واحد درین سرزمین فراهم خواهد شد. در حالیکه مناسبات میان اقوام در طول تاریخ همیشه بحرانزا بوده که ، بروز شکافها ی هویت قومی ، توزیع نامتوازن امتیازات اقتصادی، گسترش فقر و بیکاری شرایط تشدید اختلافات بیشترمیان اقوام افغانستان را تا هنوزبوجود اورده اند .تجربه ی شش دهه ی اخیر و زمان حکومت اقای کرزی نشان داد که اندیشه ها ازحدمنافع قبیله فراتر نمی رود ، هرچند شعار ها ,قالبها و دیکورها در افغانستان ملی اماعملکردها بشکل قومی ومذهبی تا کنون پابرجاست.
گرچه نظام های گوناگون در شش دهه ی اخیراز لحاظ شکلی تغییر نمودند ولی عملکرد قومی انان ثابت باقی ماندند وبرای دیزاین و دیکور کابینه ها از رهگذر ترکیب نژادی غالبا دو الی سه تن از نخبگان سیاسی اقوام دیگر را بشکل سمبولیک و فاقد صلاحیت های اجرائی در مسایل کلان کشوری در ساختار حکومت ها راه میدادند که حضور نمایشی وسمبولیک این چهره ها نه تنها برای درمان درد اقوام دور از قدرت مفید نبوده بلکه برخی اوقات وسیله ی بیشتر استبداد نظام های حاکم براقوام دیگر نیز گردیده است. بطور نمونه پاکسازی خاموش قومی موفق ترین طرح ملی حکومت ها بر ضد هزاره ها بوده که تاریخ هزاره ها مملو از روایات غم انگیزی از کله منار ها، زنده به گور کردن ها، قتل عام ها، واسکت بریدن ها، تیل داغ کردن ها، زبان در کام بریدن ها، چشم از حدقه درآوردن ها، سیاه چال ها، به بردگی و کنیزی درآوردن های می باشد .. قرنها بردگی، اسارت، تحقیر و خفت وسالها رنج کار زیاد و حقوق ناچیز میراث شومی بوده که هزاره ها با خود از نسلی به نسلِی می سپارد.
سالها ریسمان استبداد شانه های مردم هزاره را زخمی و بار سنگین بی عدالتی پشت این قوم را خم کرد. بناء هزاره ها و مخصوصا نسل جوان این قوم باید بدانند که ، متعلق به جامعه ی اند که ، حکام مستبد افغانستان با شیوه های گوناگون، صفحاتی مملو از شکنجه و درد و تحقیر و نابودی و نسل کشی هزاره ها را در تاریخ خونبار سیاسی کشور رقم زده اند. اما نخبگان گم نام هزاره برای آزادی روح خود، تن خویش را به دستان سرد مرگ سپردند وبرای آن که سر خم نکنند وذلت نپذیرند زجرها کشیدند و سرها دادند تا خون شان ثمره ی آزادی برای آیندگان شان باشد. آزادی،سر بلندی ووقار امروزی هزاره ها محصول خون قهرمانان گم نامیست که برای نسل کنونی هزاره به یادگار مانده است. متاسفانه در سالهای اخیرهزاره ها بارها مورد حملات مسلحانه ی طالبان و لشکر طیبه و القاعده و داعش و دیگر مخالفان مسلح قرار گرفته واز خانه هایشان یا از شاهراه ها هنگام عودت به مرزها اختطاف می شوند .ضعف حافظه تاریخی هزاره ها باعث شده که بعد از هر فریب و غارتی، باز هم با رای شان، همان دشمنان بیرونی ودرونی جامعه هزاره رابه قدرت رسانیده و باردیگرانان ، نفاق درون اجتماعی هزاره هارا تشدید کرده اند .
با آن که جامعه هزاره از لحاظ نژادی و مذهبی همواره به طور عادتی، آماج تهدیدو کم بینی قرار می گیرند؛ امادر سه دهه و بخصوص در یک ونیم دهه ی اخیر رهبری نرم، متکی بر صبوری و انتظار درجرگه سیاست بازان ، به نفع جامعه هزاره فضای اعتماد با تمام جناح های سیاسی قومی را باز کرده وسیاستهای نرم هزاره ها و اعتراضات مسالمت آمیز آنان در موقع لزوم هزاره ها را از لحاظ شهروندی متمدن و برخورداراز فرهنگ امروزی معرفی وروی رفتار های مدنی درحرکت اند و بارز ترین اعتراضهای شان همانا نام گذاری جاده «اریکین» و کا ه گل کردن جاده ی بازار در بامیان است. سیاست فرهنگ مدارا ، هزاره ها را به طور طبیعی به دو گروه تقسیم که گروه اول، سیاستگران دولتی که زبان تعامل و مدارا را فراگرفتند و در دولت، جا به جا شدند. گروه دومی، جریانی در محور های فرهنگی، مدنی را به وجود آوردند که ( محور سیاستگران) را پوشش میدهد. هدف از تذکر مطالب بالا مظلوم نمائی جامعه ی هزاره نبوده بلکه واقعیت های تلخ تاریخیست که باید نسل جوان کشور و بخصوص جوانان مردم هزاره از ان اگاهی پیدا نمایند
هزاره های امروزی در وضع طوفانی تر از زمان شهیدمزاری قرار داردکه او مسئله قوم را ازمذهب جدا کرد وشالوده معضلات آن روز را بیشتر قومی بر شمرد تا مذهبی. که براساس گفته های ایشان درین اواخر شورای سراسری هزاره های سنی ایجاد گردیده است. وی با آسیب شناسی دقیق در بین خود هزارهها مسئله جدایی مذهب و قوم را مطرح ودر سطح کلانتر در رابطه به شکافهای اجتماعی در سطح کشور با پیشنهاد نوع نظام نظام فدرالی را تنها راه حل بیرون رفت از چالشها ی سیاسی افغانستان میدانست .متاسفانه بعد از ایشان در اثر ناپختگی سیاسی نخبگان هزاره،جامعه ی هزاره چند پارچه گردیده و خواسته های معقول شان تاسطح طمع مقام و منزلت و چوکی برای عده ی تنزل ودر حاشیه ای قدرت دیگران تعریف میگردد .امروز حزب مداران سیاسی هزاره از یک طرف و دکانداران مذهبی از سوی دیگر، با اصل قرار دادن وابستگی های سیاسی ومذهبی، نفاق را در بین هزاره ها ایجاد وشوربختانه اين ، درد کهنه ی است که چندین بار سرنوشت هزاره ها را تا سرحد نابودی سوق داده است .
در حالیکه نسلهای اولی ودومی هزاره میتوانند سهم برازندهی در دگرگونی اندیشههای نسل سومی داشته باشند و نسل سومی باید با نسل اولی و دومی در ارتباط بوده تا تجارب مثبت نسل اولی و دومی را به یک تجربه تاریخی مبدل وعملکردها و اندیشه های این دو نسل را به گونهی دقیق بازنگری کنند، که در نهایت نخبگان این سه نسل هزاره مسولیت دارندتا با تصامیم درست این قوم را از رفتن به سوی پرا گندگی باز دارد وبرای خروج از این معضل را ه درستی را پیدا کنند .گرچه هزاره ها در قاموس پروژه ناتمام ملت سازی در کشور پیش قدم بوده ولی اگرپروژه ی ملت سازی در سیزده سال حکومت اقای کرزی مرور شود ساختن فیلم کابل اکسپرس ، رسوایی اکادمی علوم افغانستان و غوغا سالاری بر تغییر نام جاده فیض محمد کاتب هزاره در کابل و نفی بومی بودن مردم هزاره همه شاهد بر تکرار جفاهای گذشته بوده و تهدید بزرگی را متوجه پروژه نو بنیاد ملت سازی میسازد.چنانچه شهید مزاری میگفت که «در افغانستان شعار ها ملی ولی عملکردها قومی است ».
مردم هزاره با صد ها امید درطی چندین انتخابات با حمایت از حامد کرزی و رهبران حکومت وحدت ملی دل به تغیرات اساسی بسته بودند که ناباورانه شاهد شعارهای ملی و تحقق دیموکراسی و برابری انسانهابودند ولی متا سفانه باعمل کردهای انحصارگرایانه ی قومی واعمال سیاست های تبعیض امیز ازسوی برخی از حلقات انحصار گرای تکقومی درین حکومتها مواجه شدند .اقوام هزاره قربانیان اصلی جنگ های فرقه ای هستند که درین روزها با برخورد هزاره ستیزانه ی امارات متحده ی عربی صدها تن از تاجران هزاره از امارات تهدید به اخراج شده که صدها تن از تاجران هزاره قربانی صلح دست نیافتنی و ریسمان پوسیده پشتون پرستی اعراب در داخل کشورگردیدند .این اقدام امارات متحده عربی بی شباهت به تهاجم غافلگیرانه ی همه ساله و موسمی کوچی ها برای بیرون راندن هزاره ها از زمین های پدری شان نیست که در هر دو مورد، قربانیان اصلی هزاره ها هستند.اگر این گروه از تاجران افغانستانی از قوم و تبار دیگری می بودند اقداماتی عاجل از طرف حکومت افغانستان انجام می شد ولی دلیل اصلی بی تفاوتی حکومت کابل ناشی از تعصب و تبعیض آن نسبت به مردم هزاره است.