لویه جرگه وسیله یِ سرکوبِ ارزشهایِ دموکراسی و قانونیت
ازآنجائیکه لویه جرگه یا مجلس بزرگان افغانستان سوغاتی است ازفرهنگ مردم قبایل کوه نشین سلیمان یعنی ازصوبه سرحد پشتونخواه پیشاورکنونی پاکستان که ازگذشته ها برای کشورما به ارمغان آورده شدند که این مجلس ازآغازتااکنون نه تنها مشکلی را برای مردم این سرزمین حل نکرده است،بلکه بیشترخصوصیت تکقومی داشته وبه اقوام دیگرهیچگونه ارتباطی ندارد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
افغانستان سرزمینی است که مردم آن باساختارمتفاوت, قومی , زبانی ومذهبی ، دریک جغرافیائی واحد زندگي وهرکدام ویژه گیهای قومی و اتنیکی جداگانه ومختص به خودها رادارندولی هیچیک ازاقوام ازلحاظ تعداد نفوس به تنهائی اضافه ازپنجاه فیصد نفوس عمومی کشوررا پوره کرده نمیتواند که افغانستان رامیتوان سرزمینی ازگنجنيه ها وثروتهای غنی اقلیتهای قومی درجهان نامید.
اما باوجود شعارهای کاذب نظامهای حاکم درباره ملت واحد وکاربردمقوله های وحدت ملی تا اکنون درین سرزمین ملت واحد ایجاد نشده است درطی مدت بیش ازیک قرن اخیراقوام محروم افغانستان چندین بارقربانی بازیهای سیاسی ونظامی داعیه داران کسب قدرت بوده است.
گرچه باوجودتشدید اختلاف دیدگاه ها میان کابل ومقامات امریکائی برسرتلفات نظامی افرادملکی درکنرومطرح نمودن ایجاد پایگاه دایمی نظامی امریکا درکشوروسردی روابط میان امریکا و پاکستان درباره موضوع فیصله قضائی مقامات پاکستانی درمورددپلومات امریکائی وبرخی مسایل دیگردرین اواخیراقای.حامد کرزی ازبرگزاری لویه جرگه سنتی خبرداده است که او با تدویر این لویهجرگه چند هدف مهم را نبال ومیخواهدعملا پارلمان کشورراکه مورد قبولش نیست به حاشیه رانده، طرح حضور طالبان درقدرت ومشروعیت ریاست جمهوریش را که بارها ازعدم مشروعیت آن سخن گفته شده است تا توسط لویهجرگه جدید کسب مشروعیت نماید.
اقای کرزی گفته است که منافع ملی افغانستان،توافق كشورهای همسایه وآغازسپردن مسوولیت به صورت تدریجی ازنیروهای خارجی به افغانها بعد ازسال نوخورشیدی وغیره مسایل دیگردعوت ازلویه جرکه کنونی راضروری میسازد.
کرزی بنابرمشوره ناسالم حلقه تیم حاکم برای تقویت نمودن وجههء ملی اش بیشترازهمه مصروف بحران سازی درکشوراست وموضوع ایجاد پایگاه نظامی دایمی امریکا درافغانستان رابیشتردرمیان مردم دامن زده تا نظریات مخالفان راتقویت ودرموردایجاد پایگاه نظامی موردنظرذهنیت مردم راعلیه حضوردوامدارامریکا تحریک ومقامات امریکائی را زیرفشارسیاسی قراردهد.
ازآنجائیکه لویه جرگه یا مجلس بزرگان افغانستان سوغاتی است ازفرهنگ مردم قبایل کوه نشین سلیمان یعنی ازصوبه سرحد پشتونخواه پیشاورکنونی پاکستان که ازگذشته ها برای کشورما به ارمغان آورده شدند که این مجلس ازآغازتااکنون نه تنها مشکلی را برای مردم این سرزمین حل نکرده است،بلکه بیشترخصوصیت تکقومی داشته وبه اقوام دیگرهیچگونه ارتباطی ندارد.
جرگه های قبایل کوه سلیمان ازحالت و شکل قبیلوی ومحلی خویش بعد ازتشکیل دولتها زیرنام افغانستان کنونی چهره دولتی و حکومتی را بخود اختیارنمود وهمواره دولتهای استبدادی ازلویه جرگه بحیث وسیله سرکوب ارزش های دموکراسی وقانونیت- تقویت نظام های تکقومی وشکست نهضتهای عدالت خواهانه درکشور استفاده برده است.
زیرا جرگه هاریشه درساختاراجتماعی قبایل دارد واصطلاح جرگه یعنی این نهاد قبایلی درمیان مردمان سرزمین پشتون تبارکوه سلیمان واطراف آن درچند قرن گذشته رواج داشت وبعد ازآن که سرزمین کنونی ما نام حکومت افغانستان را بخودگرفت وجرگه های قبایلی کوه سلیمان اسم لویه جرگه رابخودداده است و سالهاست که نظامهای استبدادی خاندانی وانحصارگرا درافغانستان ازلویه جرگه ها برای اهداف سیاسی نظامها ومشروعیت دادن استبداد
وانحصارقدرت برای قوم حاکم استفاده سوء مینمایند چون درساختارونشستهای قومی ومجلسهای مانند لویه جرگه، رای گیری وابراز نظرآزادانه وجود ندارند وفقط چند تن بصورت سمبولیک ونمایشی نظریات نظام حاکم رابرای بقیه سخنرانی میکنند وتصمیم نهایی با برگزارکنندگان لویه جرگه است که چگونه مخالفتها را درین مجلس مهار کنند.
سران حکومتهای استبدادی همواره لویه جرگه های سمبولیک وفرمایشی رابرای،به اصطلاح تصمیم گیری درمعضلاتی که دولت درحل آن معضلات عاجزمیشوند تا تصامیم نهایی رابه آن واگذار ومیخواهند پروگرام سیاسی نظام حاکم واهداف ضد مردمی خودها را ازطریق تدویرلویه جرگه مشروعیت می بخشند.
چنانچه لویه جرگه خورشید سرخ قندها رکه درآن احمدخان درانی بزورلشکریکه از حکومت نادرافشاربرایش به میراث رسیده بود خود را درین جرگه منحیث پادشاه تعین کرد ولی متاسفانه بعد از آن در زمان شاه امان الله لویه جرگه پغمان بیک لانه تخریب نهضت جوانان افغان وقوانین نسبتا دموکراتیک آن دوره منجرگردید ومانع تطبیق پروگرام اصلاحی شاه امان الله و ابزارسیاسی دراختیار مخالفین آن حکومت گردید که باعث سقوط وسرکوب نهضت جوانان افغان ومشروطیت دوم شد .
چند دهه اخیرتاریخ معاصرافغانستان نیزگواهی میدهد که نادر خان – ظاهر شاه – ببرک کارمل- داکترنجیبالله زیرنام لویه جرگه ها واقای ربانی وگروه طالبان تحت نام دین و اهداف قوم گرایانه و با الاخره لویه جرگه اضطراری زمان اقای کرزی نیز ازین گونه بازیهای سیاسی بوده است که ازلویه جرگه ها شورای علما ی دینی وشورای حل وعقد فرمایشی شامل برخی افراد اجیر شده برای سرکوب ارزشها ی دموکراسی و تطبیق قانونیت بهره برداری گردیده است فعلا نیز اقای کرزی برای مشروعیت بخشیدن حکومتش میخواهد با دعوت ازلویه جرگه نمایشی چهره انتخابات تقلبی ریاست جمهوریش را ترمیم و درمورد برخی مسایل قابل اختلاف با حامیان جهانیش را ازطریق این لویه جرگه حکومتی شامل برخی افراد خریداری شده فیصله های موردضرورت را ازنام وعنوان این جرگه تصویب نمایند.
افغانستان درتاریخ معاصرش شاهد، توطئۀ های گوناگون دشمنان خارجی ونابرابری ملی، دراثر بیدادگری تیم حاکم، دربرابر خواستهای عدالت خواهانۀ اقوام محروم کشوربوده است ولی در طی چند دهه اخیر دستگاه استخباراتی پاکستان با استفاده ازگروه های افراطی جنگ طلب ازجمله طالبان و القاعده وبا صدورجنگ درافغانستان برایش سپر دفاعی تهیه میکند ، اما نقش پنهانی انگلستان نیزدرخصوص حمایت از ین نیروهای تروریستی، محوری شکلگیری گروه متحجری بنام طالبان بشمارمیرود.
چنانچه حضورتنهائی نیرویهای انگلیسی درولایت هلمند ،که این ولایت رابمرکزمطمئن تجمع هزاران جنگجوی داخلی و خارجی تبدیل و باعث بحثهای مختلف نسبت بماهیت ماموریت نیروهای بریتانیایی درافغانستان گردیده بود ومساله انتقال مخالفین توسط هلیکوپترهای خارجی،بشمال نیزقمست اعظم اتهام بسوی نیروهای انگلیسی درآن زمان درازمیشده است ،مقامهای انگلیسی بارها ازبازگشت دوباره طالبان به ساختارسیاسی افغانستان حرف زده وچندینبارمیزبان برخی ازسران طالبان بودند؛ آقای کرزی نیزهمواره ازطالبان به عنوان برادران ناراضی یاد نموده چون جناب شان چندان دراز بین بردن تروریستهای طالب مصمم نیستند و نمی خواهند قومی را که خودش به آن وابسته است از بین ببرد.
زیرا مشاورین ارشد ریس جمهور یا وابسته به گروه طالبان و یا حزب اسلامی حکمتیار هستند، که این خود با عث کندی پروسه عملیاتهای ضد تروریستی توسط دولت کابل گردیده است چون پاکستان آنقدر نفوذ بالای این گروه تروریستی دارد که همیشه پلانهای به اصطلاح صلح آمیز اقای کرزی را درنطفه خنثی میسازد بطور یقین افغانستان بعد ازخروج نیرو های بین المللی محل امن تراز سالهای 90 برای فعالیتهای تروریستی طالبان والقاعده تبدیل خواهد شد.وما شاهد حملات بیشتر درسراسر جهان توسط این گروه مخرب خواهیم بود.
برای بیرون رفت ازین بحران باید استراتژی اقای رییس جمهوررا درمقابل طالبان تغیر دا دکه طالبان را نه از زاویه قومی بلکه منحیث دشمنان مردم افغانستان وجامعه جهانی تلقی نماید. با وجود این همه تلاشها برای اثبات تروریست بودن طالبان ازسوی جامعه جهانی طی ده سال گذشته، بازهم رئیس جمهورقصد دارد به طالبان مشروعیت سیاسی ببخشد و آنها را به عنوان یک سازمان ایدئولوژیک و سیاسی مطرح کند ولی با وجود آن هم طالبان میگویند که ما برای مذاکره شرط داریم و اولین شرط خروج نظامیان خارجی ازکشوراست شرطی که نه غربیها به آن عمل میکنند ونه مردم افغانستان به آن دلخوشند درهرصورت مشکل مابا طالبان نیست با پاکستان است. اگرپاکستان مداخله نکند دیگرهیچ پدیده ای بانام طالب وجود خارجی نخواهد داشت.