به داد مظلومان هندوباور و سیکهـ های افغانستان باید رسید
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
به گونهی که هموطنان شریف از نشرات رسانه های گروهی و انترنیت آگاه هستند، جامعهء هندوباوران و سیکهـ های افغانستان در پهلوی بسا مشکلات اجتماعی، به دو دشواری حیاتی دستوگیربان اند.
۱- محل آتشسپاری میت هندوان و سیکهـ های کابل و دیگر ولایات افغانستان از سوی زورمندان به بهانههای غیرموجه و به گونه غیرقانونی به تصروف آمده اند که به گونه دایمی آتشگاهی میت در کابل و دیگر ولایاتیکه شهروندان هندو و سیکهـ در آنها زیست دارند، وجود ندارد و پریشانی عمده و جانکا را باعث گردیده است. در حالیکه اسناد شرعی این محلات هم در دسترس مردم هندوباور افغانستان است حتی دفاتر بلدیه ها نیز از ثبوت این ادعا پر از اوراق و مدارک است تعدادی از زورمندان متعصب نمی گذارند که حق به حقدار رسد.
٢- کودکان هندوباور و سیکهـ های کابل و دیگر ولایات افغانستان، به بهانه عدم توانمندی ارگان امنیتی در رابطه با تامین امنیت ایشان از چند سال به اینسو مکتب نمیروند و از نعمت حیاتی سواد بیبهره مانده اند.
راه های حل این مشکل توانند چندین تا بود و از امکان هم هرگز به دور نیستند. دولت اسلامی افغانستان بایست از طریق ارگان های امنیتی محلات آتشسپاری را دوباره به صاحبان اصلی شان که جامعهء هندوباوران و سیکهـ های افغانستان هست، با اسناد کلن قانونی واپس گرداند و امنیت مراسم آتشسپاری میت را تامین کند.
کودکان هندو و سیکهـ نباید از نعمت سواد دور بمانند تا در آینده مصدر خدمات نیک برای خانواده و جامعه شوند. درست نیست که برای شان مکتب جداگانه تاسیس گردد. ایشان باید همگام با کودکان سایر شهروندان افغانستان درس و تعلیم یابند و با حق مساوی در زندگانی اجتماعی سهم بگیرند.
یکی از راه های حل هر دو مشکل به گونه پیشنهادی چنین میتواند باشد
الف – به منظور انجام دادن مراسم آتشسپاری میت، دولت افغانستان باید در مرکز شهر کابل و دیگر ولایات یک قطعه زمین دولتی را با مدارک قانونی آن به اختیار جامعه هندوباور و سیکهـ افغانستان قرار دهد و یک یک پایه ماشین آتشسپاری میت را از کشور هاییکه دولت افغانستان با آنها روابط همکاری دارد وارد نماید و مصارف آبادانی محل، خرید و راه اندازی ماشین یادشده را متقبل شود.
محلاتی به تصرف در آمده را از چنگ زورمندان رها ساخته و آنها را منحیث دارایی عامه و بنا های تاریخی در قید دفاتر محاکم و شاروالی ها گردند.
ب- کودکان هندوباور و سیکهـ افغانستان به گونهء دسته جمعی در یکی از مکاتب دولتی نزدیک محل زیست خانواده های این کودکان باید شامل گردند تا اهمیت ایشان آسانتر تامین شده بتواند. کودکان هندوباور و سیکهـ های افغانستان در این مکاتیب در پهلوی دیگر مضامین نصاب تعلیمی، لسان هندی و پنجابی و علوم دینی را مطابق تقسیم اوقات ادارهی مکتب در ساعات علوم مذهبی اسلامی، آموختانده شوند.
ج- دولت افغانستان وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان را وظیفه بدهد که از طریق رسانه های گروهی گوناگون، صمیمیت و برادری و همزیستی باهمی را تبلیغ کند و ذهنیت های نادرست را که در مورد بازماندهگان همباوران دیروز شان به وجود آمده برطرف گرداند.
اهالی کابل ناتهـ با توجه به نکات ومطالبات بالا،از همه نهادهای مدنی ، مدافعین حقوق بشری، ازشخصیت ها، نویسنده گان، شاعران ، هنرمندان ، رسانه های گروهی، تلویزون ها، رادیوها،و سایت های انترنیستی وهمه آنانی که به وظایف دفاع از حقوق حقۀ انسانی می اندیشند، آرزو می برد که در پخش این فراخوان همیاری نموده وبا ابراز موافقت خویش در پای فراخوان نام خود را بنویسند.
این پیشنهادها به هیچ وجه در مغایرت قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی افغانستان نیستند.
اهالی کابل ناتهـ
پيامها
30 اكتبر 2011, 12:30, توسط نادر
من علت آنرا نداستم، که چرا هموطنان هنود ما طرفدار مکتب جداگانه برای اطفال شان نیستند. ازینکه درین مقطع زمان بیسواد بمانند یا امنیت شان در مکاتب دیگر در خطر باشد، بهتر است که چند سالی در مکاتب جداگانه درس فرا گیرند، شاید هم بهتر از مکاتب دولتی. درس و تعلیم فرزندانم برایم مهمتر است، از هر مبارزه سیا سی وغیره.....
آسیب نرسد گوشهء تنها را!
1 نوامبر 2011, 05:09
آفت نرسد گوشه تنهایی را
31 اكتبر 2011, 12:59, توسط غلام حیدر از کابل
مقرره امور ذاتی کارکنان خدمات ملکی مصوب 26/5/1388 منتشره در جریده رسمی شماره 992 با صراحت می گوید:
ماده سوم: بند دوم:
"افغانی که تابعیت کشور دیگر را داشته باشد، به صفت کارکن سیاسی(دیپلمات) مقرر شده نمی تواند."
لطفاً اجراات وزارت خارجه را با قانون مقایسه کنید!!
غلام حیدر از کابل
1 نوامبر 2011, 05:23
چور چپاول تجاوز .... به اهل هنود و سک های اوغانستان حقیقت افتاب گونه است .
زمین , خانه ,دوکان ... انان در لوی فکتیا غصب شده در جلال اباد و لغمان نیز به ملکیت و دارایی شخصی انان تجاوز صورت گرفته در کابل قندهار و غزنی و شمالی وقندوز اسیب جبران ناپذیر بر انان وارد امده گلم شانرا از شمالی قندوز لغمان پکتیا کاملا جمع کرده اند اماکن مقدسه و هنود سوزانشانرا مجاهدین تصرف نموده اند به ناموش شان تجاوز صورت گرفته دختران شانرا را فرار داده و به زور به عقد بعضی ها در اورده اند وحتا بزور تعداد از انانرا مسلمان نموده اند .
خانه تجارتخانه و دوکان های شان در کابل از جانب زور مندان غصب شده , یک تعداد مجاهدین چپاولگر به زور خانه شانرا به یک مقدار پول ناچیز گویا خریده وقباله از نزد شان گرفته است ازجمله فهیم و اقارب نزدیک اش چندین خانه را از انان غصب کرده است ..
در تایمنی کارته سه و شهر نو به همین منوال ..
باید هیت با صلاحیت برای رسیدگی عرایض این مظلومان بی زبان و بی آزار تعین شود تا حقوق حقه شانرا دوباره برای انان مسترد نمایند ...
در حکومت کرزی این یک خواب حیال بیش نیست .
1 نوامبر 2011, 09:13, توسط کمال کابلی
اگر تاریخ را با چشمان باز بخوانیم ، قبل از هجوم تازیان به خراسان زمین ، دین رسمی باشنده گان این خطۀ پهناور ، زردشتی و بودایی بوده است . بعد از تسلط اعراب و تحمیل فرهنگ و آیین متجاوزان با پشتوانۀ شمشیر ، اکثریت ساکنان این سر زمین ، دین عوض کردند . به استثنای اهل هنود و سکها که قرن ها ، دست خالی و با شکم گرسنه از نان اولاد و خانوادۀ شان جزیه پرداختند ، هر نوع اذیت و آزار را قبول نمودند و از باور های آبایی شان ( آیین هرگز میازار ) بر نگشتند .
در درازنای تاریخ آنچه بر این مردمان زحمت کش و مظلوم از طرف حکومت های جبار و مسلمانان کوردل ، متعصب و بی عاطفه گذشته است ، من دایماً به عنوان یک شهروند ، عرق شرم در جبین دارم .
خوب به یاد دارم اولین روز که شامل مکتب گردیدم با پسر کاکایم پهلوی هم نشسته بودیم و در ردیف پهلو دو پسرک هندو چسپیده کنار هم بودند . معلم که او را قاری صاحب میگفتند داخل صنف گردید و شروع کرد به پرسید نامها و محل سکونت . ما دو نفر از منطقه شیعیان چنداول بودیم و آن دو برادر اهل هنود که حاجت پرسیدن نبود . معلم با عصبانیت به من امر کرد که در پهلوی پسرک هندو بنشینم ویکی از آن دو هندو بچه در کنار پسرکاکایم جا داده شد . به پهلوفیلم نظر کردم ، او به من خندید و یک دندان طلا از کنار دهنش برق زد . نامش ( کمار) بود . اقلیت های مظلوم ، زود باهم کنار آمده بهم نزدیک می شوند . با هم رفیق شدیم و همه روزه تا سینما پامیر آنان را بدرقه می کردیم و نمی گذاشتیم مسلمانان ما به آن دو بیگناه معصوم سنگ بیاندازند . شش سال ابتدایه با هم بودیم . بعد ، کمار و بدرینات شامل لیسه حبیبیه گردیدند و ما به لیسه غازی و بعد وارد دانشگاه کابل شدیم . سالها سپری شد ، تقریباً سی سال بعد ، یکروز در سرای شازده یکنفر مرا به نام صدا زد . وختی بر گشتم ، یک دهنی پرخنده با برق دندان طلا به طرفم آغوش باز . گفتم :
کمار! تو ؟
همانند دو برادری سالها گم شده ، درآغوش هم ، هق هق گریستیم .
او خدای من ....
2 نوامبر 2011, 18:53, توسط Faqir chand
معیار متمدن بودن یک ملت درین نهفته است که چگونه با اقلیت های جامعه جود رفتار میکند(مهاتما گاندهی)
3 نوامبر 2011, 05:43
کالبلی ماما.
ظلم که از شما ناقلان بی دین و بی ائین بر هنود سگ رفته بر مسلمانان بیشتر از ان , این "اوغان خانه" تان پر از مظالم و بی عدالتیست .
اگر به طفلی تجاوز میشود اگر اقلیت مورد بی عدالتی قرار میگرید اگر حقوق زن برایش داده نمیشود اگر خارجی در این وطن حکومت میکند اگر شوهران همشیره عربی و پاکستانی تان عزم سر زمین خراسان میکنند همه و همه ریشه در نظام وحشیانه بی قانون دوصد پنجاه ساله نوکران ایران و انگریز وهابیت و احمدیت دارد .
4 نوامبر 2011, 00:24
مه به نام افغان از حق مطلق هموطن هندو وسیکهای وطن خود همه جانبه بیدون قید وشرط جانب داری می کنم. حسن سید