نسل کشی و حذف نشانه های تاریخی و فرهنگی قربانیان؛ از تخریب بودای بامیان دوازده سال گذشت!
گرچه بودای بامیان هزاران سال استوار در جای خود ایستاده بود و به عنوان یکی از ارزشمندترین آثار تاریخی فرهنگی جهان در قلب این منطقه ی باستانی قرار داشت اما، با به قدرت رسیدن افغان ها، یک بار روی بودا تراشیده شد تا سیمای صاحبانش را از وی بگیرند و بار دیگر، پای بودا را تخریب کردند. در نهایت نوبت به طالبان رسید تا....
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کابل پرس?: دوازده سال پیش یکی از بزرگترین جنایات تاریخی- فرهنگی سرزمینی که با حمایت استعمار تجزیه و افغانستان نام گرفته شد، بوقوع پیوست و گروه نژادپرست و قرون وسطایی طالبان، دست به تخریب بودا در بامیان باستان زد. در تخریب گرانبهاترین اثر تاریخی و فرهنگی این سرزمین، شخص ملاعمر و رهبران القاعده، با مشوره و همراهی دولت ها و استخبارات پاکستان و ملایان و شیوخ کشورهای عربی دست داشته اند.
طالبان تخریب بودا را زمانی روی دست گرفته بودند که در نقاط مختلف افغانستان، بنا به گزارش های مستند نهادهای بین المللی حقوق بشر از جمله دیده بان حقوق بشر، عفو بین الملل و بخش حقوق بشر سازمان ملل، دست به کشتار سیستماتیک، نسل کشی و یا ژنوساید زدند و هزاران تن از مردم هزاره توسط این گروه قبیله ای در نقاط مختلف به خاک و خون کشیده شده و صدها هزار تن ناچار به ترک خانه و کاشانه خود شدند. تخریب و از میان برداشتن نشانه های تاریخی و فرهنگی قربانیان پس از کشتار، در کنار غصب زمین و تاراج دارایی شان، طبق سیاست مداوم حاکمان مستبد افغان، توسط طالبان روی دست گرفته شد. با کار گذاشتن دینامیت و بمب گذاری در اطراف بودا، بودای بامیان فرو ریخت و جهان یکباره متوجه عمق فاجعه ی بوجود آمده توسط این گروه وحشی شد.
چندی پیش حدود 300 تن از برترین شاعران جهان از 88 کشور در نامه ای سرگشاده به رهبران جهان، با بر شمردن جنایات سیستماتیک در دو قرن اخیر علیه مردم هزاره نوشتند که "علاوه بر این جنایات خونین، نابود سازی فرهنگ و پیشینه تاریخی این مردم و تبلیغ تاریخ نادرست و معلومات نادقیق در مورد هزاره ها، استراتژی بعدی دشمنان این مردم بوده است.
برای نمونه، درماه مارچ/مارس سال 2001 میلادی، طالبان، پیکره های بودای بامیان را که سمبول تاریخ و فرهنگ هزاره ها و از جمله شاهکارهای پنهان میراث انسانی نیز می باشند، با رسوایی تمام منهدم ساختند.
گرچه بودای بامیان هزاران سال استوار در جای خود ایستاده بود و به عنوان یکی از ارزشمندترین آثار تاریخی فرهنگی جهان و میراثی بشری در قلب این منطقه ی باستانی قرار داشت اما، با به قدرت رسیدن افغان ها، یک بار روی بودا تراشیده شد تا سیمای صاحبانش را از وی بگیرند و بار دیگر، پای بودا را تخریب کردند. در نهایت نوبت به طالبان رسید، آنانی که از هر نوع درک و فهم تمدن و انسانیت عاجز می باشند و زمانی تلویزیون را حلق آویز کرده و دوربین عکاسی را ممنوع کرده بودند و امروز بمب به کمر خود می بندند، مکتب را آتش می زنند و دانش آموز و آموزگار را سر می برند.
در سال های اخیر، رژيم کرزی، همان سیاست حاکمان مستبد افغان را دنبال می کند، با طالبان همکاری نزدیک و هماهنگ دارد و ارگ ریاست جمهوری را به یکی از مراکز مهم و اصلی ترویج خشونت و تروریسم تبدیل کرده است.
سیاست طالبانی قبیله ای کرزی و اطرافیانش و گماشتگان فرهنگی اش که نان از استخبارات کشورهای دیگر می خورند، تاکنون مانع اصلی کار برای بازسازی بودا در بامیان بوده و سیاست حاکمان افغان برای تخریب بیشتر فرهنگ و تمدن همچنان ادامه دارد.
در چنین شرایطی به نظر می رسد که بهتر باشد تمام کاوش های تاریخی متوقف شده و تا برچیده شدن نظام مستبد و فاسد قبیله ای، آثار تاریخی باقی مانده از گزند آنان، در زیر خاک باقی بماند. در غیر اینصورت هیچ تضمینی برای سالم ماندن آثار تاریخی بجای مانده در زیر خاک، با تجربه ای که از این حکومت ها بدست آمده، وجود ندارد.
پيامها
2 مارچ 2012, 02:31
وحشیها وحشیها وحشیها. مردم شما را نمیخواهند. از جان مردم چی میخواهید؟
2 مارچ 2012, 11:06, توسط یک مهاجر
سپاس از زحمات قابل قدر این سایت وزین در روشنگری و برملا نمودن جنایات فاشیست های قوم گرا, جاهل و خیانت پیشه... تخریب بودا ها در بامیان یکی از جنایت های اعظیم تاریخ ستیزانی اهل غژدی و پشقل بوده است. اما جنایات پنهان فرهنگی، اقتصادی و غیره را که در مناطق مرکزی افغانستان و علیه مردم ساکن در آن مناطق اعمال داشته کمتر از جانایات پدران آنان (عبدالرحمن و طالبان) نیست...
2 مارچ 2012, 14:45, توسط baqi samandar
باقی سمندر
حوت سال ۱۳۹۰ خورشیدی
مارچ سال ۲۰۱۲ میلادی
سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به بودای بی ازار
سلام به بودای شهید و بخاک وباروت برابر شده
سلام به بودای که هزار سال استوار ایستاد ،
اما لشکر جنایت با باروت و دینامنت
بودای مارا
بخاک برابر ساخت .
کجاست خاک بودا ؟
کجاست ګرد وسنګ ریزه های بودا ؟
چشمانم درد دارند
درد دیدن بودا
خاک بودا
سرمه چشمانم باد
یاد بودا
چشمانم را
خون الود ساخت
ګردوخاک بود ا
سرمه چشمانم باد
سرشکم را دواییست در بامیان
خاک پای بودا
سرمه چشمان خون چکانم باد
باقی
خاک پای بودا
سرمه چشمانم باد
باقی
خون ګریستم
سرشکم را دوایست
خاک پای بودای بامیان
سرمه چشمانم باد
هموطنان ګرامی !
من یکبار دیګر انفجار دادن تندیس های بودا ,وقتل وجنایت و نسل کشی را در بامیان به دستان لشکر جنایت پیشه طالبان و شرکا والقاعده به شدت تقبیح ومحکوم مینمایم وبایست برنامه ومانیفست وحشت طالبانیسم را با سلفیسم و اندیشه های سازمانهای استخباراتی آی - اس - آی و شرکا نیز باردیګر تقبیح نماییم و بیاد بسپاریم که بودای بی ازار داشته ومیراث فرهنګی ومعنوی همه مردم فغان ستان وجهان بود ووقتی طالبان و شرکا ی شان بودا را انفجار دادند در سطح بین المللی برضد شان تظاهرات و اعتراضاتی صورت ګرفت .
درشهر هامبورګ بزرګترین تظاهرات را برضد طالبان همه پناهګزینان و فغانستانی ها براه انداختند و هزاران نفر در همان روز در مقابل شهر داری هامبورګ بر ضد جنایت طالبان اعتراض نمودند و
بیاد دارم همان روزی که طالبان در شهر هرات پا ګذاشتند بازهم تعداد زیادی از مردمی که از فغان ستان در شهر هامبورګ پناهګزین اند - برضد طالبان تظاهرات ګسترده ای داشتند. همچنان همان روزی که طالبان وارد کابل شدند نخستین اعتراض برضد انها در شهر هامبورګ سازمان داده شد وتظاهرات بزرګی برضد جنایت کاران براه افتید .
بیاد داریم که در فغان ستان مبارزه مسلحانه ادامه یافت و جبهه وسیع مقاومت برضد طالبان تشکیل شد و شب وروز مبارزه مسلحانه در داخل کشور ومبارزه فرهنګی وسیاسی در خارج از کشور برضد طالبانیسم ګسترش یافت .
با یاد آوری این خاطرات میخواهم به هموطنانم بیان دارم که مبارزه و اعتراض جمعی برضد جنایت کاران تاثیر بزرګتری در ذهنیت مردم دنیا میداشته باشد وداشته است . در راه انسجام و ګامهای عملی بیشتر بیاندیشیم و با داشتن ونشر نمودن اعلامیه های مشترک میتوانیم همه نیروهای ضد وحشت وبربریت طالبانیسم را منسجم ساخته و به نیروی بالفعل سروسامان دهیم .
فغان ستان خانه مشترک همه مردم فغان ستان است وهرکه با هر زبان و مذهب و قومی ای که دارد - وقتی برضد استبداد - وحشت وبربریت و طالبانیسم و سلفیسم وجنایت مبارزه وپیکار نماید - این مبارزه بایست برضد همه جنایت کاران وتجاوزګران ګره بخورد و باداشتن طرح ملی - دموکراتیک می توان برای ساختن جامعه ملی - دموکرات ګام کذاشت .
دو خطر و دو اندیشه انحرافی مانع مبارزه نیرومند ګردیده است ومیګردد.
یک - تلاش عظمت طلبان وبرتری خواهان یا به عباره دیګر تلاش شوو ینیست ها که میخواهند همه مردم فغان ستان را زیر درفش عظمت طلبی شان به تسلیم و انقیاد در اورند
دو - تلاش کینه توزی و تنګ نظری قومی که میان جنایت کاران یک ګروه قومی و یا قبیلوی با همه مردم یک قوم وتبار و یا مذهب نمیتوانند فرق قایل شوند و مرز ظالم ومظلوم یا ستمګر و ستمکش یا مرز بهره کش وبهره ده را نمیخواهند روشن سازند و از اینرو در میان قوم وقبیله خود به تایید جنایت کاران بر می ایند و در قبیله مخالف هم جناح ظالم ومظلوم و مستبد و مستمند را یکی میسازند و ...
من این دو خطر را میبینم و به همه عزیزان هوشدار می دهم که متوجه این دوخطر باشند .
من یکبار دیګر سلام به بودا ګفته و بخاطر شما می اورم که باری با شاد روان استاد غوث الدین رسام نشسته بودم ووی برایم از ګذشته ها سخن میګفت و یکی از خاطرات اش این بود که در زمان سلطنت امان الله شاه برای نخستین بار باستان شناسان فرانسوی به فغان ستان امده بودند و درمورد بودا و داشته های دیګر فرهنګی بګار شروع نموده بودند .
باردیګر در زمان سلطنت محمد ظاهر پادشاه متوفی فغا نستان و صدارت محمد هاشم کاکای وی باستان شناسان فرانسوی در بامیان رفته و شخص شاد روان استاد غوٍث الدین رسام نیز جز هیات بودند ووقتی در نزدیګی های تندیس های بامیان رسیده بودند در انجا صد ها سمج ها را دیده بودند و در هر سمج ها انسانها زندګی مینمودند . همه انسانهایی که در سمج ها زندګی مینمودند اعم از زن ومرد دارای قد کوتاه تر بودند لباس های بسیار ژولیده از پشم بز به تن داشتند و استاد غوٍث الدین رسام از زبان فرانسوی ها میګفت که زندګی در سمج ها از رشد قد ایشان جلوګیری نموده است وهمه مردمی که در سمج ها زندګی مینمودند - طبعن مردم ای بودند که خود را هزاره میګفتند ومیګویند واستاد شاد روان غوث الدین خان رسام میګفت که :
در بالای تندیس بودا و در اطراف آن با رنګ های بسیار شفاف و زیبا نقاشی ها و رسامی ها را دیده بود که بسیار زیبا و رسا بودند و صد ها مرتبه نسبت به رنګ وموی رنګ های که مایکل انجلو در ایتالیا بکار برده بود - ان نقاشی های بودایی بامیان برازنده تر بودند ووی از صنعت ګریکو بودیک وامیزش فرهنګ ها سخن میګفت . شاد روان استاد غوًث الدین رسام را در منزل اش در هنګام غربت در شهر فریمونت - کلیفورنیا دیده بودم وهمسر ګرامی شان که خودشان نیز هنر آفرین ونقاش اند با دوست شاعر وفرهیخته ام زلمی جان بشارت نیز در آن مجلس دوستانه حضور داشتند .
از اینرو میتوانم به صراحت بنویسم که جنایت طالبان را بنام طالبان و آی - آس آی و سلفیست ها بایست شمرد و انها بایست جواب بدهند ـ پیش از آنروز انفجار بودا تا هزار سال واندی در همان منطقه ادیان ګوناګون - امرا و حکام ګوناګون امدند ورفتند ولی هیچ یک مانند طالبان دست به جنایت آشګاربرضد بودا نزدند. طالبان دست های چنګیز یان را از پشت سر بسته ګردند .
چنګیزیان مردم بامیان را کشتند و شهر غلغله را ویران کردند و در کتاب طبقات ناصری که اثر ماندګاریست که علامه حبیبی از منهاج به میراث ګذاشته است - همه جنایات چنګیزیان ثبت شده است .
چه بهتر که همه جنایات طالبان وشرکا را افشا نماییم و در برابر سلفیست ها و طالبانیسم و مانیفست وحشت مبارزه ملی - دموکراتیک را سر وسامان دهیم .
نوشتنی ها وګفتنی ها زیاد اند و من شمه انها را نوشتم تا باعث ملال خاطر خواننده ګان نګردیده باشم .
یاد بودا وبامیان در چشمانم زنده اند .
آنلاین : نسل کشی و حذف نشانه های تاریخی و فرهنگی قربانیان؛ از تخریب بودای بامیان یازده سال گذشت!
2 مارچ 2012, 15:10, توسط ندیم
بودا جريمه شد
بودا پس از محاكمه هايش جريمه شد
درانفجاروگم شدن ومرگ بيمه شد
جان كند زيربارش و توفان وباد و برف
درخويش مرد و خفت نيامد ولي به حرف
جزكوه کس كه از دل بوداخبر نداشت
قلب بزرگ و ملتهب اش حد و بر نداشت
آنجا چگونه صخرگي اش را گرفته بود
بيباك در مقابل توفان و خاك و دود
عمرش ز سال و ماه نگرديده است كم
ازبرف وباد وبارش وباران نگشته خم
درخويش خفته بود ديگرخستگي نداشت
ازما هواي دورشدن و رستگي نداشت
مي ايست درمقابل ما شام تا سحر
دل بسته بود به دور وبرش عاشقانه تر
اي رسته سال هاي زيادي زبرف و باد
آسان چرا تناوري ات بر زمين فتاد
هرقدر داد مي زني و مي بري هجوم
بيرون نمي شود تنت از پنجه هاي شوم
روزي كه بافتند تو را از طلاي ناب
پختند كوه و صخرگي ات را در آفتاب
چشمت هميشه شاهد مرگ و گرسنگي
جان داده در حضور تو خلقي ز تشنگي
اي رنج هاي گمشده در خاك هاي تو
دنياي قصه وسعت قد رساي تو
اي شاهد هميشه ئ رنج و عذاب ها
صادق تراز كتابت و تاريخ و خواب ها
مفهوم ارتجاع زقدت هراس داشت
بايد تورابه منزله’ عشق پاس داشت
اندام تو زجنس ديگر ميگرفت رنگ
ازگوشت واستخوان نشود چهره ات قشنگ
ازرفتنت تناوري كوه و صخره ريخت
پیوند های روشن دیروز ما گسيخت
ازره رسيد مرد خدا مرد بت شكن
مردپليد و پنجه’ خشم تبرزدن
دين ديگر خداي ديگر رهبر ديگر
تيغ ديگر سپاه ديگر خنجر ديگر
ازسمت شب رسيده به سوي تو تاختند
ازقد تو خرابه و ويرانه ساختند
آنجا تورا درآتش وخمپاره سوختند
تنديس و استخوان تنت را فروختند
مائيم شرمسار تمام شكست تو
درحيرت رهاشدن مان ز دست تو
هان بشكنيد سلطه ’ اين قرن كور را
مردم كند شروع ز بودا سرور را
مردم دوباره قدبكشد تا رسا شود
رقص و سرور گرم به پايش به پاشود
بودا! به قدر حجم زمين گم نمودمت
گم درميان اين همه مردم نمودمت
مائيم سرفگند و رسوا وشرمسار
مائيم مرده درنفس خويش بار بار
مارا ديگر مقابل چشمت طلب مكن
مارا ديگر ز زنده بودن جان به لب مكن
درحيرتم چگونه به تو رو به رو شوم
زين بيشتر مخواه كه بي آبرو شوم
بودا پس از محاكمه هايش جريمه شد
در انفجار و گم شدن و مرگ بيمه شد
بودا نرفت از شب و وحشت گريخته
درچشم هاي شب زده مان خاك ريخته
آنكه برهنه بود، بگوئيد كيست ؟ رفت
بوداي رنج بود، غريبانه زيست رف
شعر از داوود حکیمی انگوری جاغوری
11 مارچ 2013, 19:01, توسط تهمینه
طالبان مقصر نیستند.ما فارسی زبانان مقصریم.چرا باید زنان فارسی زبان برقعه بر سر کنند.در کجای دین اسلام آمده است که زنان باید چهره ی خود را از مردان بپوشانند
حتی در حج پوشانده چهره برای زنان حرام است.زنان کشور هنگامی که به خانه ی خدا و حج می روند روسری سر می کنند و یا مقنعه ولی هنگامی که به کشور بازمی گردند برقعه ی طالبانی بر سر می کنند
12 مارچ 2013, 06:01, توسط كا بلي
من بود شيكن را دوست دارهم أماه أفسو س كي با دست پا كيستان شيكست اين بود شيكني نبو د يك يك اينطقا م
بود اگر اين بود ها با دست خو دي ميشكست ايفتخا ر سلطا ن محمو د بؤ د باز ميگو يم أفسو س با دست دو شمن وطن ما ه شيكست اين ايفتخا ر را در تا ريخ پا كيستان هتمن سبد تا ريخ پا كيستان ميشود
12 مارچ 2013, 15:55, توسط marg
qastan farsi ghalat neweshta mekoni ya rasti be-sawad hasti? wazet khub nest maqsad.lol
12 مارچ 2013, 13:53, توسط ارمان
درآغازسخن بايد گفت که کل آثارفرهنگى و مادى به يک پله ترازو ودرپله ديگر يک انسان يک هزاره و يا يک افغان پشتون
کرامت انسانى يکفرد افغان حتى اگر طالبان باشد مهم تراست وکشتن اين شخص روا نيست ولى آزادى اين شخص حرام است طالب نسل کش جاى اش زندان است وازپگاه تابه بيگاه پروسه ضد طالبانسازى اش رواست
دولتداران پشتون درتاريخ حکومتدارى کوتاه خود درسرزمين مردمان پارسا (بومى قديمى که همانا تورانى وهندوايرانى) نسل کشى نمودند بويڗه به مردم تورانى وبه هزاره ها که بخش از توران و يا مردمان باستانى اين سرزمين اند کوه رستم و کوه البرزدرهزارستان داى کندى و دره ضحاک گواهى از پيشينه دور اين مردمان ما مى باشند همه شان چه هندوان چه تورانى و چه پارسيگو فرهنگ مشترک دارند.
وبنا به رنگ ونژاد و تبار ودين وحتى چشم و بنى وگونه شان ستمهاى گوناگون را تحمل کردند به چنين ستمها اروپا و امريکا فاشزيم هولوکست جنيوسيد مى نامند. کاش مردم هزاره در امريکا يک لوبى به گونه قوم اسرايل مى داشت. حتى کشورهاى تورانى هم کدام آوازخود راعليه اين نسل کشى نکشيده اند
تمثیل ادبى , تشبیه آرایه ادبی استعاره نسل کشى به پيکره هاى باميان يک تصوير برجسته ادبى ازجنايت بشرى حاکمان پشتون است براى درک و يا فهميدن نسل کشى مردم هزاره ولى حاکمان پشتون در باميان تنها نسل کشى نکردن بلکه اجدادشان هم
بتخانه ها وآثارديگر ازنياکان هزاره ها تورانيان هندوايرانيان را تخريب کردند ويا نامهاى شانراتغيردادند سگنبشته ها را تخريب کردند: مانند بتخانه و يا آتشگاه نوبهار و تپه و تخت رستم را تخريب کردند حتى مسجد نوگنبد را به باباحاجى پياده تغيردادند
شاه بهار کابل را تخريب کردند بتخانه هاى هندکى وشيواکى را تخريب کردند
نام بت خانه سوبهار غزنى را درنزديک کوهاى ميدان رستم به تپه سردارتغيردادند
فردوسى توسى
,
چو گشتاسپ را داد لهراسپ تخت
فرود آمد از تخت و بربست رخت
به بلخ گزین شد بران نوبهار
که یزدان پرستان بدان روزگار
مران جای را داشتندی چنان
که مر مکه را تازیان این زمان
How Luhrasp went to Balkh abd how Gushtasp sat zpon the Throne
Now when Luhrasp, descending from the Throne
Resigbed it to Gushtasp, he made him ready
To go to Naubahar un cherished Balkh
,Because he had become Gods votary
,And men then held that fane in reverence,
Just as the Arabs reverence Mecca now
اسدی توسی (گرشاسپ نامه)
چو آمد به بتخانه ی سو بهاریکی خانه دید از خوشی پرنگار
برین مژده خواهم کزاین کار زار
چو رفتی به بتخانه ی سو بهار
بر آن خانه وآن بد پرستان گزند
نسازی ، که یزدان ندارد پسند
گهی نوبهار آید و گاه تیر
جوانست گیتی گهی ، گاه پیر
مولانا
آخر چنین شوند درختان روح نیز
پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار
لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ
اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار
آرمان اين است که مردما ن ديرينه اين سرزمين ديگر به اين نتيجه رسند که از ميرا ث فرهنگى گذشته خود پاسبانى کنند
نامهاى باستانى مانند رستم و ضحاک تخت رستم وکوه رستم, سنگ رستم وچاه رستم حوض رستم و دره آهنگران توراندخت درتخت رستم سمنگان بلخ وغزنه و هزارستان وهرات و زرنج و زابل وکابل دوباره فعال شوند. تخت رستم کابل که در روبروى قصرچهلستون بود ن و درتالارغارکوه آن در نزديکى کلاه رستم جشن بوژه نوروزگرفته مى شد و درآنجا چاينکى پشکش مى شد همه را تغيرنامدادند حتى گفته شد جهل شد که کوتى چهلستون را يک پشتون ساخته بود درحاليکه از ساختمانهاى مغلهاى بزرگ بود. بازارهاى کابل شهر راکه هندوها هم آباد کردند و بخشهاى باقى ماننده بازارچارسطحه
راخود غلام محمد فرهاد مشهور به پاپا غلام آوارکرد. آثارفارسيوانها را در همه جا وبرجها دورانهاى گوناگون را ويران کردند منارچرکى.
نامها و نهادهاى فرهنگى نامبرده نهادهاى وحدت مردمان غيرپشتون است
مانند نوبهار و نوروز به عنوان روز وحدت توران زمين و ايرانزمين وهند بايد به اين واقعيت اعتراف کنيم
که فرهنگ ما موسيقى ما وتمام زندگى ما ازخميرهندوايرانى وتورانى ساخته شده است دوتار يا دمبوره نماد وحدت فرهنگى درهمين حوزه فرهنگى است ازعشق آباد تا به نوروز آباد کابل واز نوروزآباد کابل تابه هرات وازخان آباد تا به جلال آباد
که اين شهر را مغولهاى کبير اساسگزارى نموده بودند. درهند و کشور جهلى پاکستان ودرکشور ايران بسيارى شهرها واژه پسوند ان و آباد را دارد.افغانستان هم يک کشورساختگى است نام اش با به غيرازيک قوم افغان يا پشتون ويا پتان با ديگرمليتها ومردمان سرزمين تور وجمشيد وضحاک و آرش, افراسياب و-...پيوند ندارد. اين نام افغان نمى تواند درهزاره ديگر هم بخود حيثيت وعزت اعتبار وهمنوايى وحدت ملى را کمايى کند اگرهم دوصد کشور به پشتيبانى حاکمان اش درخاک ما سرازيرشوند
درباره پيکرههاى بوداى باميان نوشته خود را تکرارمى کنم
ارتفاع پيکرههاى باميان باستان که تصوير برجسته ازتفکر برابرى نياکان ما است
صلصل و يا خنک بت از پا تا سر 53 واحد اندازه شاهمامه و يا سرخ بت 35 واحد اندازه گيرى شده است. در اينجا بزرگى و يا درازى بتها مهم است و نه از بزرگى غارها و يا تالارهاى کوه که پيکر ها درآن تراش شده اند.
عدد زن 35عکس و يا پژواک عدد مرد 53 است.
گروه پژوهشى دانشگاه ارتش آلمان مونشن بلندى هاى بتها را در سال 2003 اندازهگيرى کردند که ارتفاع تاقچه و يا غار خنک بت 58 متر و تالار سرخ بت 38 و ارتفاع پيکره ها که به همان اندازه مى باشند که باستانشناسان درسالهاى 1950 و 1960 ميلادى بدون نور ليزر اندازه گيرى کرده بودند. پژوهشگران دانشگاه نظامى مونيخ اندازه صلصل از پا تا سر 53 متر و سرخ بت 35 متر اندازه کردند.
http://www.unibw.de/bauv5/fors...پيش از تخريب ازطريق پيکره تا پله هاى زينه به سر فرق صلصل بالامى شدم که ازآناجا تا به سقف تالار اش چند مترفاصله داشت. صلصل که زن اش مامه شاه بود درتختى استاده بود ونه در روى زمين. ازاين سبب است که اعداى گوناگون براى بلندى و بزرگى شان از عدم دانش ما پيداشده اند.
اگر به اعداد پیکره های بامیان نگاه ژرف کنيم مى يابيم که يک عدد عکس عدد ديگراند. صلصل سمبول مرد گقته شده و شاهمامه سمبول زن.
درميان بتها بزرگ دو بت ٨ واحدى کوچک ديگرى وجود دارد که نماد از فرزندان مى باشد
طرزى يک تنديس خوابيده را خواست ثابت نمايد که هزار فوت يعنى برابر به برج ايفل باشد و در خارج ازافغانستان به اندازه 323 متر گفته شد که نمونه نياکان است.
درکشور باخترزمين اکنون هم جشنها و يا نوروز درگورستانها در پهلوى نياکان تجليل مى شوند
دوبت بزرگ ازهم در فاصله واحد 800 مترى قرار در روش زردشتى و دراديان هندويسيم عدد هفت عدد مقدس گفته مى شد . دردين بودايى عدد هشت عدد مبارک مى باشد
هرگاه هريک ازاعداد را به گونه افقى باهمديگرجمع کنيم عدد ٨ دريافت مى کنيم که ارزش هر انسان چه مرد چه زن چه کودک چه نياکان يکسان مى باشد.
5+3=85+3=88+0+0=83+2+3=88=88=8
طالبان بتها را را نابود ساختند ولي طالبان آنها را درجهان جاودانه ساختند براى که پيام شان حق است
پيام صلصل و شاهمامه جاودانى ايست نزد چون اين پيام پيام پروردگار است که نزد وى مرد و زن کوچک و بزرگيک سان ارزش دارند. قانون ايکه مرد و زن پير و برنا يکسان باشد پيام خداوند را عملى مى کند.
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است
13 مارچ 2013, 11:22, توسط كابلي
طا ليب ها ها خيلي ظلم كر دند اما بؤ د ها را شيكست كار خوب كر دنند من نميد أنم شماه بود پرست هستيد يا خد ا پر ست هر كس از اين بؤ د ها ديفا ميكند كفر است كشتن ان ها جا يز است من دشمن طا ليب هستم به خا طير اين. كي نكير ي پا كيستان است اما دو شمني تو هم هستم از بؤ د از شير ك. ديفا ميكني ميصلي احمد نيژاد
مير ود در مر دهي يك كفرا سجده ميكند شماه هم ميصلي ان
13 مارچ 2013, 16:12, توسط ارمان
كابلي
شما هزره نيى گپ شما هذر بود خود تان آزار منش
کسيکه به فرهنگ باستانى خود ارزش نداشته باشد بى فرهنک به دانش وآله دست مى شود
سه کوه بنام کوه البرز در اروزگان و در داى چوپان زابل مى باشد ويک سلسه کوه بنام کوه البرز در بلخ قرار دارد . وچندين کوه به نام رستم است وهمه اش در هزارستان و يا هزاره جات. دره آهنگران وشهرضحاک هم در باميان قراردارند.
تختهاى رستم پيشينه تاريخى سه هزارساله دارند. آياهمه اش راويران کرد که آنها مسلمان نبودند. اخوان مصر مى خواست حرام هاى مصر را ويران کنند ولى زورشان نرسيد
http://mapcarta.com/15245856
http://de.getamap.net/karten/a...
/
http://travelingluck.com/Asia/...(general)/_1450089_K%C5%ABh-e%20Alborz.html
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است
13 مارچ 2013, 17:08
من نمیفهمم که این هزاره گیا اینقدر دروغ گوی چشم سفید از کدام وقت شده که یکدفعه ادعا صاحبیت تمام خاک افغانستان میکند یکدفعه میگوید که ما یک وقت 67فیصد بودم همرای ما ظلم شد فیصدی ما پایین آمد وچنین وچنان وحالا میگوید که ما که خود را تورانی نامیده ومردم هندوایرانی یک تاریخ مشترک داریم ومالکین سرزمین فارس یا آریانا هستیم من از ایشان یک سوال دارم در کدام کتاب قدیمی وکهن از این سه نسل که شما نام گرفتند کلمه هزاره آمده که آنرا به حیث یک قوم بشناسد واز خودش بداند ویا از لحاظ شکل وقواره به ایرانی وترکی وهندو شباهت داشته باشد من برایشان چلینج میدهم که آگر این چنین چیزی را یافت کردند من برایشان تسلیم میشوم واز تبلیغ به ضد هزاره دست میکشم واگر نکردند باز تسلیم من شود وچیزی که من برایشان میگویم همان را کنند ولی من به ثبوت برایشان میرسانم که در اکثر کتاب های تاریخی وکهن این سه نسل هر سه کلمه پشتون وپتان وافغانه (افغان) آمده و آنرا به حیث یک قوم میشناسد وحتی در یک کتاب تاریخی هندوا که چندین هزار سال سابقه تاریخی دارد بنام ریگودیا به صر احت گفته شده که قوم آریای یک قوم دلیر در خاک هندوایرانی است واکثریت شان کوچی است که منظورنویسنده قوم پتان یا پشتون است وحتی در چندین جای این کتاب کلمه پتان بکار رفته که معنی سخت ودلیر دربرابر مشکلات را میدهدودر آخر باز توصیه من برایتان این است که از این کار ها دست بکشید که سود ندارد وبه ضرر تان تمام میشود مسلمان واقعی شوید که یگانه معیار کرامت پیش خدا است واز قوم گرایی دست بکشید ودر این سایت تان دامن به اختلافات قومی نزنید وبه آن نقطه پایان دهد که باز برادر ما محسوب میشوید ولو اگر اولاده چنگیز باشید وهر نوع سابقه تاریخی بدی داشته باشید که باز اگر ما در حق تان ظلم کنیم مسلمانی ما زیر سوال قرار میگیرد در غیر آن این کارها به ضرر تان تمام میشود که هم دنیا تان نابود میشود وهم آخرت تان واین افاده نه تنها در حق شما صدق میکند بلکه دربرابر تمام اقوام افغانستان که این کارها را میکند به همین شکل صدق میکند چرا که پیش خدا معیار برتری تو تقوا است نه نام قوم وقبیله ات وهر کس در برابر عمل خودش مسول است.
13 مارچ 2013, 18:02, توسط كا بلي
من مسلمان هم محمد (ص) مين عرب بيلا ل مين عبشه سلمان مين فار س اما دين قلب وا حيد فر هنگ انسان را
در مقام جا ي نمير سا ند انسان را سيخ در هر جا ي مقام مير ست دو ست من خد ا ميد اند در كجا هي د نيا ما
جير هستي از فر هنگ گب ميز ني از وطن دو ستي گب ميز ني با اين گب ها يي تو زمين بالاي تو خند ه ميكند
ميگو يد اين شخص چيقدر اخمق است خو ده صا حيب من دو رست كر ده خبر نيست چند روز بعدقو رد اش ميكنم
14 مارچ 2013, 16:04, توسط ارمان
آقاى بى نام ,
جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل ودرجهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , ونسل کشى ازصفتهاى حاکمان پشتون اند
فرق من و شما دراين است واقعيت نهفته است که نگارش من دشمنى و دشنام عليه هيچ مردم ندارم و مقدارى از خصوصيات حاکمان پشتون را شماريدم. واما شما به ملت شريف هزاره توهين کرديند.
فصل اول جعل وتقلب حاکمان پشتون اين نگارش را پيرامون دوباره نشر مى کنم بخوان و بدان وکيف کنيد
پيرامون جهل تقلب و دروغ پته خزانه علامه عبدالحى حبيبى به گفته خوداش در سال 1944 انتولوژى پشتون (گلچين پشتون) گزيده از گرد آورى آثاراولين شاعران زبان و ادبيات پشتو را که خودشان شاهان هم بودند يعنى شاهنامه پشتو درقندهار "کشف" کرد. آثارشاعران اين گلچين يا انتولوژى درسال 1729 ازسوى شاه حسين هوتک جمع آورى شده که از آن نسخه درسال1886 کاپى گرفته شده است.
در گزينه ها سرودهاى زبان پشتو از شاعران قرن هشتم ميلادى (700-799) تا به قرن شانزدهم ميلادى 1500-1599) نگاريده وگنجانيده شده بودند. شاعران اين گلچين حتى پيش از شاهنامه فردوسى ( قرن دهم تا يازده هم ميلادى ) و رودکى پدر زبان وادبيات فارسى ( قرن نهم تا دهم ميلادى) زندگى مى کردند. به پندار حبيبى ادبيات نوشتارى پشتو پيش از ادبيات نوشتارى زبان فارسى پيدا شده است.
"علامه" عبدالحى حبيبى خواست ثابت کند که بلاخره زبان پشتو هم اثرى "شاهنامه گونه" پيدا کرده است که تاريخ نوشتارى کهن تر از "شاهنامه" فارسى دارد !?! انگارکه تاريخ ادبيات مسابقه موتردوانى ايست که بچه ها سالهاى شصت ميلادى قرن بيستم در جاده هاى کابل "پيشکان" مى زدند!! به پندار فريب خورد گان حبيبى قصه شاعران به گونه پیر روښان اديب بزرگ زبان پشتو رحمان و شاعرشمشيردوست خوشحال خان مفت شد که تا اين زمان به عنوان اولين شعراى ادبيات نوشتارى پشتو پنداشته مى شدند و درخارج هنوزهم مى شوند. پس از نمايان شدن تقلب هم در سرزمين هاى پشتونشين. پيدايش "علامه" عبدالحى حبيبى پژواک شيپورشادى و کست ( نغاره بسياربزرگ) اين خرسندى درکوهپاره هاى هندوکش به اهتزاز درآمد ازخوشى آن اتن ها برپاشد. درهمين سالهاى دردبستانها وکانونهاى آموزشى ازاين گلچين درس داده مى شد که اين گنج است وباعث ا فتخار افغان ها منظورپشتونها استاين خوش خبرى را همين "علامه" به جهان داد. وازبخش فرهنگى سازمان جهانى يونکسو نام گرفت درخواست کرد تا اين اثر را بگونه شهکارهاى جهانى مانند شاهنامه فردوسى در ملل متحد درج وبه رسميت شناخته شود.
سازمان فرهنگى جهانى ابرازخوشى نموده و ازدولت پشتون افغانستان که ظاهرخان شاه اش بود خواست که اصل اين انتولوژى را دراختياراين سازمان قرار دهد. عبدالرحمان پژواک نماينده ديپلوماتيک دولت پشتون درسازمان ملل بود که خودش قوانين افغانيت را نگاريده بود. اين پيدايش به پرده نمايش انجاميد. علامه حبيبى مجبور شد وگفت که اصل اش گمشده است و ازاو يک کاپى موجود است.
ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان , اتاليا , ناروى و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند.خوشى پيدايش "پته خز انه" را داد. اين خوش خبرى را همين "علامه" در سال ١٩٤٤ به جهان داد. و در کشور ناره و فريا د اتن و سرنا شد که بلاخره زبان پشتو هم اثرى "شاهنامه گونه" پيدا کرده است که تاريخ نوشتارى کهن تر از فارسى دارد !?! اما اين خوش خبرى اندکى پس ازآن به شور خبرى و رسوايى تبديل شد.
چرا?
اما همين ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو بود که دروغ دانش ادبى را آشکار ساخت و تقلب اين علامه را بر ملا ساخت چونکه در اين "پته خزانه" از ساختارها و قواعد زبانى پس ازاصلاحات زبان پشتو در سال ١٩٣٦استفاده ش ده بود.
دانشمندان غربى ادعا کردند که دراين اثر از آوازها (دو حرف ځ و ڼ) استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد" علامه" عبدالحى حبيبى مجبور شد که اين پته خزانه را به گونه کاپى در سال ١٩٧٥ بيرون کشد و اصل اش را نه .با وجود که زبانشناس لورنس راضى شده بود که همان قسمتهاى که درآن ثبوت براى تقلب پيدا نشده همان مورد قبول دانشمن دان قرار گيرددرآن را به عنوان انتولوژى پشتو به رسميت شناخته شود.
و سازمان فرهنگى ملل متحد پته خزانه رابررسى نمايد تا در گنجينه ميراث فرهنگى بشرى قرار گ يرد اما دانشمندان ديگر ثابت ساختند که ازديدگاه املا و انشا وسبک پته خزانه به يک شيوه ادبى قرن بيستم نوشته شده است .ولى علامه همان اصل را با خود به گور بر ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان(منفريد لورنس) , اتاليا (لوچى سيرينا لوىSerena ) , ناروى George() Morgenstierne و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى وچگونگى وترکيب رنگ قلم و کاغذ اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند. مجبور بودند که پڗوهش وبررسى خود را درزمينه قواعد دستورى زبانى گرامرى و شيوه نگارش وانتخاب واژه هاى زمانها ويا دورانهاى گوناگون نمايند.
ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان (Manfred Lorenz) , اتاليا (Lucia Serena Loi) , ناروى GeorgeMorgenstierne و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند,,,.دانشمندان غربى آوازها ى (دو حرف ځ و ڼ) را پيدا کردند استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد1-لوچى سيرينا لوى, 19872-منفريد لورنس 19883-داويد نيل مک کنسى4-قلندرمحمد 1988بعضى دانشمندان اين گلچين را يک اثر ادبى anachronism اناکرونيست (غلطى هاى پيرامون رويدادها و شخصيتهاى تاريخى و پادشاهان که با دوران هاى تاريخ هماهنگى ندارند) نا ميدند. واما يونکسو بخش فرهنگى سازمان جهانى از دولت پشتون خواست که بدون به اختيار قرار دادن اثر اصلى اين گلچين "پته خز انه" در ميراث ادبى جهان درج شده نمى تواند وهم به رسميت شناخته نمى شود.چرا?,.حروف ميتوانند حقيقتياب باشند ځ و ڼ) ازهمان آوان اين اثر "پته خز انه" Pata Khazana يعنى گنج پنهان مشهورشد که بازهم درآن يک زريکى نهفته است مانند تغير نام فارسى به درى مانند نامگذارى کشور به ستان افغان.
اناکرونيسم جعلی بودن «گنجینهٔ پنهان» پته خزانه هم درنگارش نام روزهاى هفته و تاريخ ماه ها نهفته بود. عبدالحی حبیبی از تقويم عمرخيام که درسترين تقويم مى باشد,استفاده نکرده بود, زيرا اين تقويم خورشيدى با صورت فلکى و يا تصويرحيوانى هماهنگمى باشد وبااين تقويم متوانيم تقويم خورشيدى به تقويم قمرى تبديل نمايمکه بايد سال کبيسه مدنظرگرفته شود.درپيوند با تقويم خورشيدى تقويم ميلادى وجوليانى در زمان پاپ گريگور درست شد که متاسفانه نامهاى ماها ويا صورت فلکى حيوانى گدوودشد.برج فلکى حيوانى "حمل" "کوچ" که ماه اول بود در تقويم ميلادى ماه سوم شد. برج ميزان که ماه هفتم است به ماه نهم ميلادى شد باوجود ايکه "سبتامبر" درلاتينىهفت اکتوبر 8 , نوامبر 9 و دسامبر 10 معنى مى دهند.باهمين اسناد آشکار شد که عبدالحی حبیبی خودش و دوستانش پته خزانه را جهل کرده استپاياننامه و نتيجه گيرىاگرثابت مى شد که اين گلچين قدامت پيش از شاهنامه را داراست پس اين را ثابت مى کرد که زبانهاى نو ايرانى درقرن اول و يا دوهم هجرى بوجودآمده اند ونه درقرن سوم وچارم هجرى. درپته خزانه ازآثارشعراى نام گرفته شده که آنها با حروف پشتو وفارسى کردى بلوچى (الفباى عربى) آشنا نبودند اين الفبا درقرن سوم وچهارم هجرى به کشورى آمد که او را افغانستان مى نامنداين سياست را در اروپا سياست شترمرغى مى نامند.
دراينجا شتر است و زورکه نرسيد مرغ ام . زبان شرين پشتو بدون زبان باستانى مى باشد که زبان اززبان مادرى هندوايرانى تکامل يافته است.ريشه اين زبان قشنگ درسنگ نوشته هاى پيدا شده که بسيارى اين آثار گرانبهارا گل محمدخان مهمند نابودساخت.غلطى ويا اشتباه نمودن پديده انسانى ايست وقابل پوزش. اشتباه اگر آگاهانه باشد فريب است وفريب قابل پوزش خواستن است و نه بخشيدناگربه تاريخ سازى نگاه کنيم خواهيم ديد که فريب هاى بزرگ رخ داده که اين بازي دادن ها شکل منظم ستيماتيک و تقليدى (از نمونه هاى فرهنگى وحماسى ديگران تقليدشده) بخودگرفته تقلب بازى دادن است و درنهايت جنبه نمايشى دارد. درقندهار يا کندهار که گندهارا اسکندر سکندريا ساخت اتفاقى حماسه و انتلوژى نوشته مى شود .حماسه دوشيزه ملالى ميوند هم شکل حماسه "دخترباکره ارلويان" فرانسه که به آن ژاندارک هم گفته مى شود که باعث پيروزى سربازان فرانسه گذشت. که آن سربازان ازدوشيزه غيرت يادگرفتند.
پشتنوالى واژه پشتنوالى پس از پته خزانه ساخته شد که سند نوشتارى ارزشهاى مردمان پشتون است گردآورى آن را عبدالرحمان پژواک کردپرازغيرتوغيرتمندى ايست. البته که دوشيزه ملالى درميوند به پشتونها غيرت نبخشيد بلکه به مردمان غيرپشتون. غيرتمند در پشتونوالى درجاست.پاکستان هم اسطوره ملاله يوسفزى را ساخت و آنهم گفتوشنو تلويزونى آن دخترک با فرستاده امريکا!
آقاى بى نام , آيا شما از واژه کوشان آگاهى داريند? آياچهره کوشانى ها به حاکمان پشتون مى ماند و يابه مردم هزاره ويا تاجيک واوزيک?
آيا مى دانى که هزارسڀاه, هزارچشمه, هزارکوه, هزاربرج, هزارباغ ......درکجا قراردارد???
ادامه دارد
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است
14 مارچ 2013, 19:11
مسله کوشانی ها راهمرای تاجیک ها جنجال کن که ازشما است و یا از اونها چون اونها میگوید که از آنها است و من هم هم نظر اونها هستم ولی درباره هزار سپاه هزار کوه و وغیره ات باید بگویم که اون مربوط یک قبیله کوچی پشتو ن بنام هزاربوز است نه مربوط شما واین که چرا نام اش فارسی است بخاطریکه زبان پشتو و فارسی در ابتدا یکی بودند وبه مرور زمان جدا شدند واینرا تمام زبان دانان جهان قبول دارد که این هر دو زبان از شاخه اندوآریای است واین یک واقعیت تثبیت شده است این که کدام اش سابق است وکدام اش پسان بوجود آمده و از سابق اخذ شده پشت آن نمیگردیم چون ریشه یکی است و منظور من ثابت کردن ریشه است وبس وهمچنان این خودش دلالت به بسیار قدیمی بودن این قبیله کوچی پشتون میکند. دیگر چیزهایت چرندیات بود بی جای دور به دراز نوشته کردی و میخواستی من را گیچ کنی و جواب سوال من را ندادی واین که گفتی که به مردم هزاره توهین کردی توهین نکردم و توصیه برادروارانه را برایشان کردم و اگر خودت سوال کنی که خی چرا ما را هزاره مینامند برایت بگویم که این نام خود شما نیست اینرا مردم افغانستان سرتان مانده وباید از اونها تشکری کنید که به شما نام داد ولی به مرور زمان نام اصل شما از یاد اش رفت ونام که خود شان برایتان داده بود سرتان باقی ماند که به تاریخچه اش نمیروم که باز خفه میشوی چون عاقلان را اشاره کافی است ودر آخر هم باز از پیش ات یک سوال دارم که چرا مردم ایران شما را به جای هزاره بنام بربری میشناسد واین را قسم برایتان میخورم که به گوشهای خودم از ایرانیا شنیدم که قوم خودت را بربری صدا کرده یا اونها را هم پشتونها گفته که شما را بربری صدا کند هه هه.
14 مارچ 2013, 19:18, توسط زال
اوج شعور فرهنگ به قول خودشان ایرانی، بربری، ترک خر، رشتی بی غیرت، عرب سوسمارخور.
14 مارچ 2013, 20:28, توسط پرویز "بهمن"
جناب آقای بی نام!
من تمام مطالب جناب ارمان را هم خواندم وپرسشهای بی ربط شما را هم. شما میگوئید که ازچه وقت به اینطرف هزاره ها را هزاره میگویند؟ اگر به جغرافیای تاریخی منطقه رجوع فرمائید هزارستان نام مناطق چون بامیان اروزگان وسمنگان وبغلان غزنی یعنی چار دور بر آن (حوالی) آن را بعداز خراسان اسلامی تشکیل میداد؛ درتاریخ اعراب غرجستان مرکز هزارستان ذکر شده است؛ از اینکه جناب عالی زیاد به قیافه های ظاهری خیلی تاکید ورزیده اید وحتی وجه تسمیهء بربرهای ایرانی را نیز مطرح ساخته اید باید خدمت جنابعالی عرض شود که شباهت شکل وقوارهء بتهای تخریب شدهء بامیان به مردم محل نشاندهندهء قدامت هزاره ها چندین صدسال پیش از اسلام را درمنطقه میرساند. البته خلط شدن لشکریان مغول با ملیتهای منطقه تنها شامل هزاره نیست. بلکه پشتونها؛ کوردها؛ بلوچها وتاجیکها وازبیکها وایرانی ها پاکستانی ها که امروز به نام کشورهای مختلف یاد میشوند؛ حتی عراقی ها را نیز شامل میشود. حملهء چنگیز به این کشورها تا حد زیادی اصالت های نژادی قبلی را مختل ساخت. شاید همین اکنون اگر خود جناب عالی باوجودیکه پشتون استید اگر درکدام لابرتوار خون خویش را با یک تبعهء مغلستان مورد آزمایش قرار دهید حتما با آن مغولستانی ازیک نژاد برائید. یک نکتهء دیگررا خدمت محترم آرمان عرض میکنم که " قلندرشاه مهمند" محمد" تخلص نکرده است بلکه مهمند بود ونخستین پشتون تباری بود که بر صحیح بودن پته خزانه خط بطلان کشید وآن زبانشناس نارویجی آقای مورگنسون استاد آقای زیار نیز می باشد که منکر اصالت پته خزانه ازنظر قدامت تاریخی می باشد. واین قول آقای ارمان را تائید میکنم.
با احترم
پرویز بهمن
15 مارچ 2013, 11:04, توسط ارمان
پرویز بهمن بزرگوار, سپاس از معلومات شما
بلى, قلندرشاه مهمند , شروند پاکستان , نمى توانست پته خزانه را تاييد کند. نامگذارى هميش به يک انسان ازجانب کسى ديگرمى شود هيچکسى و يا قومى در همين گيتى پيدا نمى شود که نام خود را خود ساخته باشد.
واژه افغان و واژه پتان ( ژبه به واژه پيوند دارد نه به لغت) اصطلاح بيگانه به مردم شريف پشتون است. اين خودش يک فريب بود تغيرنام کشور از خراسان باختر غرجستان زابلستان مالستان ووو به افغان ستان يک کارحاکمان پشتون بود. جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل ودرجهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , ونسل کشى = حاکمان پشتون اينرا يک فورمول رياضى فکرکنيد. ازاين پس مجبور نيستم که همه چگونگى حاکمان پشتون رابشمارم.
ازنام هزاره برمى آيد که آنها مليتهاى گوناگون اند چون اولين قومى ايست که برايش نژاد تبار وغيره مهم نيست بلکه کار وغذاحلال از دستمزد ونه دزدى. هزاره قسمت بسياربزرگ امروزى اين سرزمين وپشتونخواه امروزى بود. دويزيون هزاره باپايتخت آن درابت آباد نشاندهنده آن است که حاکمان پشتون سرزمين ( هزاره) را درپاکستان ياهند ديويزن اشغال کردند
ادامه دارد
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است
15 مارچ 2013, 13:35, توسط پرویز "بهمن"
سلام به محترم آرمان!
من با نوشته های تحقیقی ومستند شما کاملا همنوا هستم؛ دراثر جعلی پته خزانه آنطوریکه خود فرموده بودید علامه های زیاد سوالیه منجمله موضوعاتی که شما آنرا مطرح کردید ازطرف زبان شناسان جهان منجمله آقای قلندرشاه مهمند کشیده شد که برای متعصبین قومگرا خیلی گران تمام شد؛ وتا هنوز آن بیچاره را به خاطر این حقیقت گویی اش نبخشیدند. ناگفته نماند که خود عبدالحی حبیبی نیز زمانیکه با خاندان آل بحیی در افتید وبه پاکستان گریخت ازآنجا به اسم مستعار پریشان برضد خاندان حاکم وهمچنان زبان پشتو مقالاتی نوشته است که یک کاپی آنرا آقای لعلزاد ازطریق فیس بوک به اشتراک گذاری کاربران شبکهء فیس بوک گذاشت. دست شما درد نکند خیلی مطالب مستند را ارائه میدارید.
با احترام
پرویز بهمن
16 مارچ 2013, 06:31, توسط چمبر علی
دوستان عزیز! تخریب بتهای بامیان براستی که یک فاجعه جبران ناپذیر تاریخ بود، و این ننگ تا ابد به پیشانی رژیم طالبان باقی خواد ماند، ولی ما افغانها نباید این خیانت را علیه این و ان قوم بشکل یک خنجر استعمال کنیم. این به درد ما و شما نمیخوره؛ بلکه زخمهای ما را به ناثور تبدیل میکنه . ما و شما باید وحدت و اتفاق خود را حفظ بکنیم، در هر قومیکه جیره خوار و مزدور بیگانه ها باشه باید در برابرش ایستاده شویم و مبارزه کنیم .
بعضی محترمین که در غرب بود و باش داره، از شرایط افغانستان خبر نیستند، یا هم اگر خبر استند بالای اتش بجای انکه اب بیاندازه، پترول میپاشه، اینها از اروپا و امریکا برای ما شعار میته که با هم بجنگیم و فکر میکنه که بسیار عالم استند و همه چیز را میفامند و هر گپ که اینها میزنه باید قبول شوه. از بس بی ادبی نام کشور خود را بشکل صحیح نویشته نمیکنه. ولی ما صد فیصد خبر داریم که اینمی جنابها در غرب مصروف چی کارها استند، اگر معیار روشنفکری قابشویی، سگشویی و موتر شویی باشه ما را تیر از روشنفکری . همی اصطلاحات را که اینها بکار میبره مثلا : فاشیزم، شوونیزم ، هیلوکاست، جینوساید، باور کنین به معنی و مطلب همی اصطلاحات نمیفامه، همیشه در مفاهیم متناقض ازین اصطلاحات استفاده میکنه .
نظر من اینست تا که ما جوانهای افغان با هم متفق و متحد نشویم، احترام متقابل را بمیان نبیاریم ، و قدر یک و دیگه را نشناسیم، دیگه هم ذلیلتر میشویم. دوستها وخت ان رسیده که دست به دست هم بتیم، یک لیدر شیپ واحد و قوی و موثر و روشنفکر را بمیان بیاریم تا به این جبر زمان جوابگو باشه . از کسهایی که از دست انها همین بد بختی ها را بالای دوش ما انداخته شده، این امید را نداشته باشید که مارا خوشبخت خواهد ساخت .