تداوم هویت زدایی صنفی کوچی ها در افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اقای اشرف غنی با وجود داشتن گرایشات و دید گاه های غلیظ قبیلوی درهنگام فعالیت های انتخاباتی خود تاکید داشت که کوچیها را مسکن گزین میسازد واجازه نخواهد داد تا کوچیها بار دیگر به مناطق هزاره نشین کشورسرازیر شود وجلوی ورود انهارا به این ساحات تا حل مساله کوچی و ده نشین می گیرد و نمی گذارد تهاجم مسلحانه ی کوچیها در ین مناطق تداوم پیدا نماید، ولی در عمل اشکا رگردید که اقای غنی به عهد وپیمانش وفادار نبوده که نه تنها مانع تهاجم و سرازیر شدن کوچیها دربهارامسال نگردید بلکه مانند گذشتگانش حمایت قوم گرایانه ی خو د را ازکوچیهای طالبی و داعیشی دریغ نکرده و بطور پنهانی مانند دیگر حاکمان پشتون تبار از لحاظ مالی و تسلیحاتی کوچیها را کمک مینماید و هویت زدایی صنفی،کوچیها را بدتر از گذشته تداوم می بخشد.
درطی مدت تقریبا ده ماه حکومت وحدت ملی اقای غنی – عبدالله ,فاجعه ورخداد های ناگوارو غم انگیزی از جمله گروگان گیری 31 نفر از هزاره ها در مسیر شاهراه کابل- قندهار که تا هنوز دوازده تن از انان مفقودند و به گروکان گرفته شدن دوزن و دو مرد از اهالی جاغوری غزنی و تشدید حملات مسلحانه کوچیها در بهسود ودایمیر داد ولایت وردک و ولسوالی میرا مورولایت دایکندی بر مردم هزاره تحمیل گردید و غم انگیز ترین فاجعه سر بریدن بیش از ده ها تن از سر بازان پولیس محلی هزاره تبار در ولسوالی جلریزولایت وردک میدان از طرف کوچیهای طالب نما ی داعیشی بود که بصورت ظالمانه و بیرحمانه سر های شان را جدا نمودند که این عمل وحشیانه نشاندهنده ی آنست که هنوزهم تبعیض و انحصارگرائی قومی بشدت در ین سرزمین وجود دارد واکنون جنگ افغانستان در مسیرقومی گرایش پیدانموده است .
باوجود آنکه سال ها است که از حل معضله ی کوچیها بحیث یک زخم ناسور سخن گفته می شود اما تهاجم کوچی ها در مناطق هزاره نشین سالهاست دغدغه ذهن مردم هزاره در ولایات هزاره نشین مرکزی شده وهر سال در فصل بهار شدت می گیرد. حملات کوچیها صرف محدود به بهسود ودای میر داد میدان وردک ودایکندی نبوده بلکه یک مسله ی سیاسی امنیتی با اهداف درازمدت است در روزهای اخیر امسال نیز براثر تهاجم کوچیهای مسلح درولسوالى حصۀ اول بهسود ميدان وردک و ولسوالی میرامور ولايت دايکندى درگیری های مسلحانه رخ داده است که دراین درگیری ها تقریباً ده ها نفر از دو طرف کشته و زخمی واسیر شده اند.
کسانی که به باشندگان این مناطق حمله کرده اند، کوچی نیستند بلکه طالبانی هستند که به شکل کوچی درآمده و اینک قصد دارند که به مناطق بهسود , دایمیرداد , ولایت دایکندی ودیگر ساحات هزاره نشین نفوذ نموده و در ین مناطق ناامنی ایجادنمایند. گرچه جناب اشرف غنی، در فرمان آخر خویش گفته که "تا حل بنیادی معضل کوچی وده نشین، از عزیمت کوچی ها جلوگیری شود اما 4 روزبعد از صدور فرمان ایشان کوچی ها ی تا دندان مسلح بالای مناطق بهسود میدان وردک و میرامور دایکندی حمله ورشدند و اکنون فشار جنگی از سوی کوچیهای طالبی ، بدستور حامیان دولتی شان به مقصد امتیازگیری در " کمیسیون ملی حل معضل کوچی ده نشین تشدید یافته " است ، اما مقاومتگران هزارستان امسال نیز ؛مانند سالهای گذشته از جغرافیای هزارستان دفاع میکنند، تاشوونیزم قبیله، از خواب وخیال تسخیر کامل هزارستان ، نا امید گردند واین هدف کوچیهای متجاوز ، به شکست دایمی تبدیل خواهندشد.
اقای اشرف غنی نگاه فوق العاده قومی دارد وغالبا از سخنان ایشان، بوی غلبه ای قومی به مشام می رسد زیرا پافشاری ارگ نشینان قبیله برای رهایی فوری اسیران کوچیهای مهاجم، از بهسود ، وضعیت را نه بهتر بلکه بسیار بدترخواهد نمود.حال، که کوچی ها از این فرمان سرپیچی کرده اند ومسوول رویدادهای بعدی ، حکومت فعلی است.از چندسال بدین سو چندین کمیسیون برای پیدا کردن راه حل و ختم منازعه میان کوچی ها و هزاره ها تشکیل شد، اما کار این کمیسیون ها به جایی نرسیده است. اقای اشرف غنی باید در مورد مهار نمودن تهاجم کوچیهای طالبی و داعشی جهت جلوگیری از نا امن سازی مناطق هزاره نشین کشور هرچه زودتر به کوچیهای هم تبار خویش دستور دهد که مناطق بهسود ودای میر داد میدان وردک و مرامور دایکندی را سریعا تخلیه نمایند تا بیشتر ازین باعث جنگ و خونریزی نشوند.
از انجائیکه تعریف واقعی صنفی کوچی به معنی یک شغل و صنف مالچرانی وتربیه مواشی است ولی متاسفانه در طی مدت بیش از یک قرن اخیر نظام های گوناگون کوچیها را در افغانستان هویت زدائی صنفی کرده و کوچی را قومی – سیاسی و وراثتی ساخته اند تااز کوچی بحیث ابزار سیاسی کارگیرد در حالیکه صنف کوچی در تمامی مناطق افغانستان وجود دارند اما حکومت های تک قومی صرف کوچی های هر دو طرف خط دیورند را کوچی بحساب میاورند و کوچی های مناطق مرکزی , شمال و دیگر ساحات کشور را از جمله ی کوچیها ی مالچران نمیداند که این عمل حکومت ها امتیاز دهی بیک گروه قومی خاص پنداشته میشود.کوچی یک پدیده ی صنفی است و هر نوع حقوق که برایش تعریف می گردد باید صنفی باشد و این حقوق برمبنای تعلقات سمتی، قومی، زبانی و مذهبی جواز ندارد.
در مورد پدیده کوچی مشکل که وجود دارد این است که کوچی کنونی یک صنف نیست بلکه به یک هویت تباری، سیاسی فزون خواه تبدیل شده که طبق این هویت کوچی یک جریان سیاسی، اقتصادی و امنیتی است که می تواند به لحاظ صنفی پیشه مالچرانی نداشته بلکه سیاست مدار، تاجر، وکیل پارلمان، جنرال نظامی و یا حتی رییس جمهور باشد ولی صرف در تذکره و هویت کوچی باشد. همه دارندگان تذکره با هویت کوچی نه به عنوان یک صنف بلکه به عنوان یک قوم و تبار و به عنوان یک جریان قومی، سیاسی مطرح و چندین نسل از حقوق و امتیازهای مادی و معنوی کوچی گری برخوردار می باشد .
از انجائیکه کوچی تعریف صنفی ندارد بلکه مولود توارث تباری است.بنابر این قانون کوچی و کوچی گری، مثل سایر قوانین صنفی، تعریف شود و کوچی سیاسی و تباری قانونا لغو وهویت کوچی در تذکره تنها بر اساس شغل باشد نه بر اثاث وراثت و کوچی بودن به عنوان یک صنف مالچران بدون تعلق تباری در برابر این قانون به طور یکسان برخوردار خواهند بود و مشکل کوچی حل خواهدشد که در غیر آن کوچی همیشه به عنوان یک معضل ملی باقی خواهد ماند.