صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > زبان هزاره گی، برخورد لیبرال با زبان

زبان هزاره گی، برخورد لیبرال با زبان

کامران میرهزار
شنبه 28 دسامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

گویش ها نسبت به زبان ها عمر کمتری دارند. زبان ها می توانند حداقل یک هزاره (هزار سال) دوام داشته باشند؛ اما گویش ها عمرشان کمتر از 100 سال است. من هزاره گی را یک زبان می نامم و سفارش من این است که هزاره ها در بحث زبان هزاره گی? برخوردی لیبرال داشته باشند. برخورد لیبرال با زبان هزاره گی یعنی گویش این منطقه یا آن منطقه ی هزاره، یا چند منطقه ی محدود را مبنای جامع و کامل ندانند و انسان هزاره گی را با تنوع و گوناگونی آن، از جمله در قسمت گویش یا لهجه در نظر داشته باشند. یکی از ويژگی هایی که گویش را از زبان تفکیک می کند این است که گویش، تنوع درونی زبان را ندارد و محدود است. یک زبان اما یک جهان گفته می شود و در جهان زبان هزاره گی، مانند سایر جهان های زبانی، تنوع گویش وجود دارد.

فعلن نمی خواهم وارد این بحث شوم که این انسان در هزاره ی قبل، چه تاثیری بر پیدایش و رشد دری داشت و آفرینشگران هزاره مانند جلال الدین بلخی رومی و عبدالقادر بیدل چطور این زبان را در دوره ی خود توسعه داده اند.
در اینجا بیشتر می خواهم تاکید کنم که شرایط زندگی انسان هزاره، جغرافیا و افت و خیز تاریخی، سیاسی، اجتماعی- فرهنگی و البته اقتصادی او، در جریان مطالعه و گفت و گو و تجزیه و تحلیل زبان در نظر باشد.

یکی از پیامدهای سه قرن جنایت سازمان یافته علیه هزاره، آوارگی حتا در خانه ی خود است. زیستن در آوارگی و یا پناه یافتن در جایی دیگر غیر از سرزمین مادری/ پدری، تاثیر زیادی بر زبان داشته که از تاثیرات آشکار آن، تغییر و دگرگونی در لهجه و گویش؛ کسب لهجه و گویش دیگر و آمیختن گویش (هایی) با گویش مادری/ پدری ست. به این امکان یا وضعیت ناچار، تاکنون از این زاویه نگاه نشده و یا اینکه با این وضعیت ناچار، برخورد هدفمند زبانی که منجر به ارتقای زبان شود، صورت نگرفته است. حتا می بینم برخی از ما با وجود اینکه گپ از زبان هزاره گی می زنیم، برخوردمان با هزاره گی، برخوردی گویشی و نه زبانی ست. محدود کردن هزاره گی به گویش، یعنی اینکه هزاره گی عمر یک زبان را نخواهد داشت و باید انتظار داشت که جهان امروز با ابزارهای خود از جمله تکنولوژی؛ در کنار وضعیت شرم آور انسانی در کشورهایی مانند افغانستان، به پایان چنین گویشی سرعت دهد.

کوتاه اینکه: با زبان هزاره گی باید برخورد لیبرال داشت تا عواملی که باعث انقراض گویش می شود را نداشته باشد. باید انسان هزاره همراه با نسل های بعد خود که خارج از سرزمین مادری/ پدری پیدا شده، همراه با جهان کلماتی/ معنایی و آواها و صداهایی که ارگان های صدایی- آوایی او در برخورد با جهان های زبانی دیگر از جمله فارسی، اردو، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، نشک، سویدنی و...تولید می کند در نظر گرفته شود.

دو نمونه ی خوب

یک: برخورد لیبرال در زبان انگلیسی
انگلیسی نمونه ای خوب از گسترش زبانی ست. زبانی باز که تنوع را جذب می کند و نمی گذارد ظرفیت های خوب از جمله کلمات کاربردی و چند گویشی هایی که در نتیجه ی ترکیب یک یا چند گویش محلی/ لوکال با انگلیسی بوجود آمده اند، از زبان انگلیسی دور شوند.

دو: برخورد سیاسی- زبانی ناروی
در ناروی بوک مُل و نی نشک دو زبان در درون یک زبان می باشند. وقتی می گوییم نشک، یعنی هر دو: نی نشک و بوک مل. در سیستم سیاسی- زبانی ناروی، از این دو یکی برای حفظ مشخصات و تنوع محلی/ گویشی، با استاندارد کردن خط و دستور و دیگری علاوه بر جمع کردن، برای پیش رفتن در آینده ی زبانی؛ رابطه های فراگیر و برخورد با عوامل تاثیر گذار بر زبان استفاده می شود.

شاعر و متخصص سیستم های معلوماتی
سردبیر و ناشر کابل پرس?
هزاره از هزارستان

آنلاین :

Work and Poetry

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • چه مسخره بازی راه انداخته اید؟ مثل اینکه شما نیز مانند فاشیست‌های پشتون برای خود تاریخ و زبان از نو می‌سازید؟ کاش همین مطلب را به زبان هزاره‌گی می‌نوشتی که ما هم زبان جدید!!!! را می‌آموختیم. وقتی مرز فاشیزم هزاره را تا این حد گسترانیده‌اید، پس باید به همان اصل خود که زبان مغولی است مراجعه کنید. اگر هم زبان مغولی را دیگر تکلم کرده نمی‌توانید، می‌توانید برای برگشت به اصل خود از مغولستان برای خود معلم زبان درخواست کنید. عجب است که نخبه‌های هزاره !!!؟ که یکی‌اش هم خودت باشی، تا این حد از فارسی یا دری نامیدن زبان خود احساس شرم یا شاید هم احساس حقارت می‌کنید. اگر چنین است دیگر گور خود را گم کن و فارسی نوشته نکن.

  • جان باز عزیز،

    دقت را از دست نده. فاشیسم به معنای قومگرایی نیست. فاشیسم به معنای برتری جویی است و آن هم برتری جویی خشن. در کجای این نوشته شما برتری جویی می بینید؟

    هزاره ها تاریخ دارند. نیاز ندارند برای خود تاریخ بسازند. همه ای انسانها تاریخ دارند. فارسی زبان هیچ قومی خاصی نیست. بسیاری از تاجیک ها هستند که فارسی زبان نیستند مثلا در واخان و فرغانه. در تاجیکستان هم به فارسی تاجیکی می گویند نه فارسی و نه دری. ما هم هر چه دل مان خواست زبان خود را می نامیم. مگر شما کدام خری هستید که به ما می گویید چه کنیم و چه نکنیم؟ اگر خواستیم از مغولستان هم معلم می آوریم. لااقل مغولستان فاحشه خانه ای آسیای مرکزی نیست. چندین قرن هم شوی تان بود. حالا شاید بفهمی که اگر در کسی را با انگشت بزنی کونت را با چوب می زنند. فهمیدی؟

  • یاری جان عزیز،
    عمق مفکوره فاشیستی خود را دیگر هم نمایان ساختی. به هرتقدیر به همگان معلوم است که چوب فارسی زبانان در کون اولاده‌ای چنگیز فرو رفته بوده که در امتداد قرنها این قوم زبان و اصل و نسب خود را فراموش کردند و حالا از نو در تکاپو افتیده اند که برای خود هویت زبانی جدید بسازند. اگر قرار است که هویت زبانی میسازید هویت گندیده خود را از فارسی جدا کنید و بروید پی کار و روزگارتان. با شناخت که از دوستان هزاره دارم به یقین میدانم که آنها شما را به اندازه سگ هم ارزش نخواهند داد با این اندیشه‌های کور و تحجرزده‌ای تان. شما هم قرار است مانند افغان ملتی‌های فاشیست چهره نا مناست از یک ملیت شریف بسازید. شاید از کسانی باشید که در کشورهای دیگر مسخ شده اید و دیگر جای پای برای خود در افغانستان نمی‌بینید. افکار پلید و نابکار تان از لابلای نوشته‌های غرض آلودتان به مشاهده میرسد. البته ضروری نمی بینم که صفحات تاریخ را بروی تان بگشایم و بگویم که اتفاقاً «کی شوی کی بود»، ولی افسوس به حالت که از بی هویتی و نا چاری به هر شاخه‌ای دست میزنید.

  • جانباز خان، اگر حکومت و فرمانروایی را معیار قرار بدهیم، در این هزار سال گذشته شما ها هیچکاره بوده اید! این ترک ها و مغولان بوده اند که بر سر شما فرمانروایی کرده اند، یا بقول بی ادبانه شوی شماها بوده اند! در این 260 سال سیاه گذشته حاکمیت به دست افغان ها بوده است. هویت زبان فارسی را هم شما باید سپاس گزار هلاکو خان باشید، که با بر اندازی سلسله عباسی سایهء سنگین شش صد ساله اعراب از سر شما ها کم کرد، وگرنه امروز به احتمال زیاد مانند مصری ها به زبان شیرین عربی تکلم میکردید.

  • یک چیز جالب دیگر که خیلی توجه‌ام را جلب کرد، منسوب دانستن مولانای بلخ به قوم هزاره است. گرچه مولانای بزرگ اصلاً جدا از پیوندهای قومی است و به تمام جهان تعلق دارد، باز هم جهت روشن شدن ذهن مغشوش جنابان میرهزار و یاری اینقدر میگویم که این ادعای خنده‌دار از چند جهت مردود است:
    اول) اگر مولانا مثلاً هزاره میبود باید نامش خادم حسین یا غلام علی یا قنبرعلی یا مشتاق علی یا حسن علی یا مرتضی حسین یا از این قبیل چیزها می‌بود نه جلال الدین محمد :ـ) و لقبش هم مثلا مولانا نمی‌بود شاید آیت الله یا کم از کم سید یا هم کربلائی می‌بود :ـ)
    دوم) حتماً یک چند نمونه شعر به زبان شما !!! هم میگفت تا آیندگان از هویت قومی موصوف نیز آگاهی می‌داشتند.
    سوم) امروزه در اطراف زادگاه مولانا از قوم محترم هزاره حد اقل یک چند خانواده زندگی میداشتند تا حداقل شبه بوجود میآمد که او ممکن مربوط به قوم هزاره باشد.
    چهارم) در منابع تاریخی در این مورد ذکری وجود ندارد.
    پنجم) خود مولانا هرگز چنین ادعای نکرده. (شاید در آنزمان مردمان به انسانیت ارزش میدادند نه مانند شما به تمامیت خواهی قومی و حرکتهای فاشیستی)
    ششم) اگر ادعای شما درست می‌بود، در قدیم یک چند نفر نخبه !!! مانند شما نیز چنین ادعاهای را مطرح می‌کردند و درج تاریخ می‌ساختند.
    ------
    یک سوال از میرهزار: در همین کشوری که اکنون زندگی می‌کنی، ترا بخاطر هزاره بودن ارزش می‌دهند یا بخاطر انسان بودن؟‌
    اگر بانی و رهبر یک قوم انسانهای مانند تو باشند وای بحال آن قوم. پس تفاوت تو با اسماعیل یون و جنرال طاقت چیست؟‌
    خوشبختانه اکثر هزاره‌ها به انسانهای مانند خودت و چرندیاتت وقعی نمی‌گزارند و نمی‌خواهند در دایره فاشیزم قومی اسیر شوند و زندگی را از زاویه تنگ و تاریک تماشا کنند.

  • (بدون هیچ غرض و مرض) نفهمیدم که آقای میرهزار چی میخواهد، بگوید.
    " باید انسان هزاره ......، همراه با جهان کلماتی/ معنایی و آواها و صداهایی که ارگان های صدایی- آوایی او در برخورد با جهان های زبانی دیگر...تولید می کند در نظر گرفته شود." این نتیجه گیری آقای میرهزار چی معنی دارد؟
    مثال لیبرال بودن زبان انگلیسی:
    "انگلیسی نمونه ای خوب از گسترش زبانی ست. زبانی باز که تنوع را جذب می کند و نمی گذارد ظرفیت های خوب از جمله کلمات کاربردی و چند گویشی هایی که در نتیجه ی ترکیب یک یا چند گویش محلی/ لوکال با انگلیسی بوجود آمده اند، از زبان انگلیسی دور شوند."
    آیا معنی این حمله بالا اینست، که هزاره های نسل دوم وسوم که بطور مثال در آلمان تولد میشوند، گویش هزاره گی شان باید ترکیبِ از زبان هزارگی و زبان آلمانی باشد؟ یا ترکیبِ از آوای/صدای هزاره گی و آلمانی باشد؟ درزبان گویشی آلمانی حرف (ر) را (غ ) تلفظ میکنند. آیا نسل های بعدی مردم هزاره که در آلمان تولد میشوند، کلمه (هزاره ) را به سَبک گویش آلمانی (هزاغه ) تلفظ کنند؟
    یا به زبان گویشی ایرانی به دوکان (دوکون) گویند. اما در فارسی کابلی به دو دانه کون، دوکون میگویند. توصیه آقای میرهزار به نسل های لیبرال آینده هزاره در ایران دوکون است، یا دوکان؟
    طوریکه در اول نوشتم، واقعن مقصد توصیه های این مقاله را نفهمیدم. شاید برداشت من مطلقن اشتباه باشد، لطفن مرا رهنمائی کنید.

  • جناب جانباز !!

    مولانا اگر هزاره نبوده، ترک هست. هر کاری کنید مولانا را تاجیک با آربایی جور کده نمی توانید. چون این را اربابان فاشیست ایرانی ات نتوانستن، شما که هیچ نمی توانید.

  • جانباز،

    1. اولا شما بگویید که چرا و به چه علت و منطق هزاره ها حق ندارند زبان خود را هزارگی بگویند؟

    2. چرا تاجیک های تاجیکستان زبان خود را حق دارند تاجیکی بگویند؟

    3. چرا این کار هزاره ها برابر با فاشیسم و یا فحش دادن جنرال طاقت است؟

    4. چرا شما از یک طرف به هزاره ها فحش می دهید و از طرف دیگر انها را ملیت شریف می گویید؟

    5. چرا شما از یک طرف به ملیونها مغول توهین می کنید و از طرف دیگر داد از انسانیت می زنید؟

    6. چرا شما به خود حق می دهید که چندین ملیون انسان را بگویید گه بروید خود را گم کنید؟

    7. ایا به نظر شما، از یک طرف دم از انسانیت زدن و از طرف دیگر به ملیونها انسان دیگر فحش و دشنام دادن، کار عاقلانه است؟

    8. آیا نامهای هزاره های سنی شیخ علی، بادغیس، پنجشیر، بدخشان و .... هم حسین علی و خادم حسین و ... است؟

    9. چرا فکر می کنید که هزاره ها نیاز دارند از کسی اجازه بگیرند که زبان خود را چه بنامند؟

    10. تو سر پیاز هستی و یا کون پیاز که به هزاره ها دستور می دهی؟

    11. اصلا قوم تو سر پیاز است و یا کون پیاز که هزاره ها در بند نظر شان باشند؟

    12. اولا من اصلا ادعای مغول بودن هزاره ها را قبول ندارم. اگر فرضا قبول کنیم که هزاره ها مغول هستند، خوب در این صورت اولاد امپراتوری سازان و جهان گشایان هستند که یک وقتی بر کل اسیا و بخش هایی از اروپا فرمان می راندند و امروز هم از بسیاری از کشورهای دور و بر ما ، ارامتر، صلح امیزترف دموکراتیک تر و سریع تر رو به رشد و انکشاف است و تنها کشور در آسیای مرکزی است که میزان سواد در آن 98% در صد است، در حالیکه در کشور من و تو میزان سواد به 30% نمی رسد.

    13. من دوست دارم بدانم که شما به کدام قوم تعلق دارید تا روشن تر صحبت کنیم نه اینکه نامردانه در سیاهی استاد شوی و سنگ پرتاب کنی. من نمی خواهم به خاطر سخنان زشت شما به کدام قوم محترم کشور فحش بدهم اما اگر لطف کنی و بگویی که به کدام قوم تعلق داری آن وقت شاید بشود که با هم روشنتر صحبت کنیم.

    14. اسماعیل یون و جنرال طاقت هم آن قدر بد نیستند که شما آنها را تصویر می کنید. آنها در مقابل تندروی های یک تعداد دیگر استاد شده اند. گرچندن با بعضی نظریات شان نمی توان توافق کرد اما در نظریات شان حقایقی هم وجود دارد.

    15. در سخنان شما هم می توان یک فاشیسم فارسی را دید که شما قادر به دیدن آن نیستید. نگاه کنید که شما صرفا به خاطر اینکه میر هزاره ( که صرفا یک نفر هستند ) زبان فارسی هزارگی را زبان هزارگی گفته است، چقدر به کل هزاره ها و به ملیونها مغول که اصلا کاری به شما ندارند توهین کردید. پس چرا به یون و طاقت هم حق نمی دهید که در مقابل کسانی که در افغانستان زندگی می کنند و درآن چوکی های بلند دارند اما خود را افغان نمی گویند، استاده شوند؟ ایا این یک بام و دو هوای شما ما را به خوشبختی رسانده می تواند؟ اصلا شمایی که به این سادگی حتی از کلمه ای مغول به عنوان فحش استفاده می کنید، با چه رویی به جنرال طاقت و یون می تازید؟ خوب یون هم حق دارد که در مقابل کسانی که آنها را دشمن هویت خود می داند استاده شود.

    16. یاد تان باشد که در افغانستان اکثریت مطلق مردم فارسی زبان نیستند. فقط تاجیک ها و هزاره ها و تعداد بسیار اندکی از اقوام دیگر فارسی زبان هستند. پشتون ها، ازبک ها، ترکمن ها، بلوچ ها، پشه ای ها، عرب ها، هندوها و ... فارسی زبان نیستند و اینها اکثریت مطلق مردم افغانستان را تشکیل می دهند. فارسی زبانان غیر هزاره نه نفوس شان، نه قدرت سیاسی شان، نه قلمرو جغرافیایی شان و نه قدرت بسیج قومی شان آن قدر است که بتوانند ضرری را متوجه هزاره ها بکنند. پس تهدید و غال مغال شما بیشتر بیانگر کوته نگری، بدخلقی و خود بزرگ بینی تان است تا کدام چیز دیگر. اتفاقا اگر کامران میرهزار بتواند اکثریت هزاره ها را با خود یک جا کند ، دولت افغانستان خیلی هم با خوشی از طرح نام گذاری لهجه ای هزارگی به زبان هزارگی استقابل خواهد کرد چون به این وسیله زبان فارسی را می تواند بیشتر تضعیف کند.

    راه ایجاد یک همگرایی و همدلی میان فارسی زبان ها، فحش دادن و دشنام دادن و زخم زبان زدن و لچری کردن نیست. اگر همزبانی و هم فرهنگی به معنای زخم زبان و پرزه پرانی زنانگی و لچری باشد، در این صورت مطمین باشید که یک قوم اگر بخواهد می تواند زبان خود را تغییر هم بدهد. تمام اقوام بشر در طول تاریخ شان زبانهای شان دچار تغییر و تحول شده است و این نه کدام امتیاز است و نه کدام کمبود. هندوستان با آن عظمت و بزرگی امروز به یک کشور انگلیسی زبان تبدیل شده است و هیچ چیزی را هم از دست نداده است. زبان فارسی زبانان افغانستان هم از روز اول فارسی نبوده است. زبانها، فرهنگ ها و هویت ها در حال تغییر و تحول هستند و به نظر همان حرف مولوی هنوز هم به درد ما می خورد که گفته بود:

    همدلی از هم زبانی بهتر است.

    و چه کسی نمی داند که فارسی زبانهای افغانستان هر چیزی که دارند، همدلی ندارند. همدلی هزاره ها با ازبیک ها بسیار بیشتر از دیگر فارسی زبانها است. زبان به تنهایی نمی تواند عامل همدلی شود مگر اینکه با درک متقابل و احترام همراه باشد.

  • ببینید ای آدم های بیعقل، شما از انسان چه بدی دیده اید که احساس شرم و تنفر دارید تا خود را بجای هزاره، تاجک، ازبک، پشتون و هر چیز دیگر انسان بنامید؟ انسان باشید، انسانی فکر کنید و انسان باقی بمانید؟ مگر شما بیعقل ها نمیدانید که زبان یک پدیدۀ فرهنگی و اکتسابی است. در هرجای که زاده شوید و زندگی کنید، همان زبان را فرا می گیرید. برای من زبانم فارسی است، تبار و نژاد و مکان مولانای رومی بلخی معنی ندارد. او پیامبر زبان فارسی بود و خلق مثنوی معنوی. اگر او ترک باشد، یا مغل، یا انگیس و یا عرب، برای من فرقی ندارد و برای یک عرب، ترک و مغل هم کدام زیان و سودی عاید نمی شود.

  • من به زبن هموطنان هزاره گی ام احترام قایل استم، نباید همه چیز در انتحصار یک قوم واقع شوه، هر کس حق دارد، تا بخاطر تقویه نمودن فرهنگ و زبان خویش بکوشند و زبان خویشرا غنی بسازد ... اگر من منحیث یک پشتون حق دارم بزبانم خدمت کنم ، اگر تاجک حق دارد، که زبانش تقویه شوه، چرا یک برادر هزاره و ازبک ما نتوانه، که زبان خویشرا، گسترش و تقویت نماید ...

  • هزارگی یک زبان نیست اما یک گویش بسیار بسیار منحصر به فرد زبان فارسی است. در زبان هزارگی کلمات ترکی و مغولی بسیار وجود دارد. همچنان در زبان هزارگی کلمات پشتو بسیار یافت می شود. مثلا خیل، کوته، سوته، تک بیل و ... همه پشتو هستند. حتی زبان هزارگی دو حرف ت د را به شکل پشتو بسیار غلیظ تلفظ می کنند.

    یونسکو هزارگی را هم به عنوان یک گویش فارسی و هم به عنوان یک زبان مستقل ثبت کرده است. همچنان در استرالیا هزارگی به عنوان یک زبان مستقل محلی ثبت شده است که دولت استرالیا مکلف به انکشاف و حمایت آن است.

    به نظر من اقای چنبر علی حرف بسیار معقول زده است. اگر کسی به جای گویش هزارگی بگوید زبان هزارگی زمین به آسمان نمی خورد. چه ضرور است که همه را مجبور کنیم که عقاید ما را قبول کنند. هر کس حق دارد هر نامی که بخواهد بر زبان خود بماند. زبان جرمنی در کشورهای استرالیا، هلند و سویس نامهای متفاوت دارند.

    یک تعداد در افغانستان بیش از تمامیت خواه هستند. خود را وارث همه چیز و حتی وارث بشریت می دانند. این طور نیست. تمام اقوام افغانستان نکات مثبت و منفی دارند و کارهای خوب و خراب در تاریخ کرده اند. هیچ قومی فرشته و یا دیو نیست.

    بگذارید که اندکی ازادی وجود داشته باشد. تعدادی شب و روز دادن می زنند که قدرت باشد غیر متمرکز شود. خوب باید در همه بخش ها مردمان محل ازادی عمل داشته باشند.

    بعضی از دوستان بیش از حد ایران پرست هستند. هر کلمه ای که ایرانی باشد خوب است. هر کلمه ای که ایرانی نباشد بد است. 60% زبان فارسی عربی است کسی چیزی نمی گوید اما پای را بند کرده اند که به جای پوهنتون باید دانشگاه بگویم. خوب اگر پوهنتون نگوییم دنیا گل و گلزار می شود؟ اگر دانشگاه بگوییم همگی دانشمند می شویم. معلوم است که قومگرایی و تعصب در در کار است اگر نه چه فرق می کند که پوهنتون بگوییم. اگر زبان فارسی با 60% عربی از بین نرفته است با چند کلمه ای پشتو هم از بین نمی رود.

  • در هند 100 زبان مختلف و هزاران گویش و لهجه وجود دارد. علاوه بر دو زبان هندی و انگلیسی
    که در قانون اساسی این کشور زبان رسمی اعلام شده‌ است، ۲۲ زبان دیگر در یک یا چند ایالت موقعیت زبان رسمی را دارند.
    همچنان 7 مذهب رسمی در قانون اساسی این کشور ثبت است، علاوه به ده ها مذاهب خورد و کوجک دیگرکه در بین مردم مروج است.
    در مدت دو سال اقامتم در هند، فامیل های هندی را شناختم، که زن و شوهر خدایان مختلفی را عبادت میکردند و پسر و دختر فامیل
    خدایان خود شان را. هر صبح هر کدام شان به مقابل بت های مختلف عبادت میکردند.
    من نمیدانم که ما مردم چرا اینقدر تنگ نظر و ماجراجو هستیم. چرا نمیتوانیم، هموطن خود را به هر زبان و مذهب که دارد،
    در کنار خود تحمل کنیم.

  • هزارگی یک گویش فارسی است. هزارگی یک زبان مستقل نیست. اگر چه مرز زبان ها و گویش ها بسیار روشن نیست و این بیشتر یک بحث زبان شناسی و علمی است.

    تنها زبان هزاره ها نیست که آنها را به یک قوم منحصر به فرد در آورده است. هر قوم باید چیزهایی زیادی داشته باشد که به مرحله تکامل قومی رسیده باشد و بتواند مرز قومیت خود را سایر اقوام بشری را حفظ کند. مثلا در تشکیل قوم پشتون زبان پشتون نقش محوری داشته است. همچنان است گویش هزارگی برای هزاره ها. نقش گویش هزارگی آن قدر مهم است که اساسا در بسیاری از جاهای افغانستان، تفاوت یک فارسی زبان با یک هزاره، تنها گویش شان است.
    گویش هزارگی و حفظ آن برای هویت قومی هزاره از آن جهت مهم است که بقیه فرهنگ هزاره ها، مشابهت زیادی با سایر فارسی زبانهای افغانستان دارد.

    همچنان گویش هزارگی، از لحاظ زبانشناشی برای زبان فارسی فوق العاده مهم است چون گویش هزارگی بیشترین خصوصیات فارسی قرن چهارم و پنجم میلادی را در خود حفظ کرده است. مثلا هزاره ها به جای لاندی، قدید می گویند. قدید یعنی گوشتی که در افتاب خشک می کنند تا در زمستان استفاده کنند که بقیه دری زبانها آن را لاندی می گویند که اساسا یک کلمه ای پشتو است. مولانا در مثنوی معنوی، از کلمه ای قدید استفاده کرده است، همان کلمه ای امروز هزاره ها استفاده می کنند.

    من اصلا سخنان اقای میرهزار را قبول ندارم که هزارگی یک زبان است. این ادعا اولین بار توسط هزاره های پاکستان مطرح شد. این ادعا پایه ای علمی چندان محکمی ندارد گرچند در مواردی درج شده است.

    البته اکثریت مطلق هزاره ها خود را فارسی زبان می دانند. اسناد به جا مانده از صدها سال به دین سو در هزارجان نشان می دهد که همه به زبان فارسی می نوشته اند. تمام فولکلور غنی هزارگی به زبان فارسی است. شاهنامه ، حافظ، سعدی و ... از صدها سال به دین سو در مساجد و خانه های هزارجات خوانده می شده است. نوروز، چهار شنبه سوری، یلدا و ... در میان هزاره ها نشان از آن می دهد که زبان اینها فارسی بوده است و چهار چوکات فرهنگ شان را قرنها است که زبان فارسی تشکیل می دهد.

  • قابل توجه آقای صورتگر: گپ های منطقی گفتید اما در قسمت وجود کلمات پشتو در هزارگی کمی دقت میکردید. کلمات خیل، کوته، سوته، تک بیل یا تکک بیل همه ترکی است که هزاره ها شاخه یی از آن است و هنوز هم این کلمات در بین اقوام ترکتبار قابل استعمال است مگر کلمه خیل را که معنی کتگوری, بخش ویا قسمت را میدهد, اقوام ترک اغلب به پرنده گان استفاده میکنند. مثلآ خیل کبوتر, خیل گنجشک, خیل مینا وغیره.
    چونکه زبان ترکی در افغانستان سرکوب شد و کلمات به عاریت گرفته شده از ترکی به پشتو به ذهنیت مردم گویا پشتو قبولانده شد. مانند جرگه (مغولی) اولس, شاغلی (سایغلی) ترکی اویغوری به معنی محترم, اتا, انا, بابا (آته, آنه, بوبه) و بسیار کلمات دیگر که کمیت آن به بیشتر از 70% همه منشآ عربی, ترکی, فارسی, اردو, انگلیسی و گاهی روسی نیز دیده میشود. البته که این مسئله کسر شآن زبانی نیست و هر زبان میتواند از همدیگر بگیرد و خود را غنی و فهما بسازد. مثلآ زبان فارسی بیشتر از 80 % آن عربی, ترکی, انگلیسی و فرانسوی است. زبان ترکی نیز از زبان عربی بسیار متآثر است. اما مهمتر از همه اینست که مسائل و حقایق علمی به بازی های تعصبی گرفته نشود.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس