صفحه نخست > حقوق بشر > جنایات حکومت های وابسته به شوروی

جنایات حکومت های وابسته به شوروی

نقض حقوق بشر بین المللی و قوانین انسانی در سال 1978 الی 1992 / علیرغم شرارت زیاد و جنایات بی شمار، این دوره کمترین اسناد جنگ را دارا می باشد. افغانستان از بیشتر قسمتهای جهان مجزا بوده و خبرنگاران خارجی کمی به این کشور دسترسی داشته اند، و اخبار حادثاتی که خارج از کابل به وقوع پیوسته به آهستگی در خارج از کشور جعل می شد. در نتیجه، بیشترین اطلاعات همراه پناهندگان که شروع به گریختن از کشور نموده بودند، انتقال یافت. آن عده که توانایی داشتند به اروپا، آمریکا و یا دیگر کشور ها گریختند و هزاران نفر دیگر در پاکستان و ایران مسکن گزیدند./ پروژه ی عدالت افغانستان
دوشنبه 1 فبروری 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اشاره: پروژه ی عدالت افغانستان، گزارش نسبتا خوبی درباره ی جنایات انجام شده در افغانستان در سال 2005 منتشر کرد. گرچه در اين گزارش هيچ اشاره ای به جنایات حاد علیه بشریت در زمان شاهان ديکتاتور افغانستان نشده است، اما با اين وجود، جزو معدود گزارش هایی ست که می توان به آن استناد کرد. اين گزارش متاسفانه تاکنون در سطح وسیع در اختيار شهروندان افغانستان قرار نگرفته است. کابل پرس? قسمت های مختلف اين گزارش را برای یادآوری جنایات انجام شده در افغانستان به مرور نشر می کند.

کودتای حزب دموکراتیک خلق و تجاوز شوروی

جنگی که در افغانستان حدود ربع قرن طول کشیده از 27 آپریل 1978 شروع شد زمانیکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان (PDPA) که یک شاخه کوچک جداشده از حزب مارکسیست- لنینیست، یک کودتا به راه انداخته و رئیس جمهور محمد داود خان را سرنگون کرده و وی را با اکثریت اعضای فامیلیش کشتند. سپس حزب دموکراتیک خلق به مبارزه نابرابر و جاه طلبانه مبادرت ورزیده تا افغانستان را به یک حالت مدرن سوسیالیست تبدیل کند. در جریان این مرحله، نیروهای حزب خلق عمدتاً از سازمان اطلاعات (خاد) علاوه بر پولیس و اردوی ملی مرتکب جنایات جنگی به مقیاس وسیع شده اند. مبادرت به اصلاحات و اقدامهای سرکوبگرانه حزب خلق برای آوردن مردم به تفکر خودشان، جرقه های مقاومت را در اطراف شهرها روشن ساخت. حزب خلق قیامها را سرکوب کرد ولی عدم حمایت همه جانبه از انجام اعمال سیاسی شان، خودشان را در وضعیت بغرنج غیر قابل کنترل یافتند. یک سال بعد از کودتا رژیم با شورشهای گسترده در اردو روبرو شد.

فرقه های داخلی حزب خلق در خونریزی ها و کشتارها دست داشتند. حزب به دو شاخه خلق و پرچم تقسیم شد. بعد از کودتا رهبر جدید حزب از جناح خلق، اعضای رهبری حزب از شاخه پرچم را پاک سازی نمود. حداقل صدها تن را کشت ومابقی را زندانی و یا به عنوان سفیر به خارج از کشور تبعید نمود.

رهبران خلق یک لیستی از اصلاحات را پیش رو گرفتند که شامل طرح حذف تمام مخالفینشان و تبدیل ساختار اجتماعی افغان می شد. دستگیریهای گسترده و قتل عام ها بلافاصله بعد از کودتا شروع شد و آنهایی که متهم به مخالفت با رژیم و اصلاحاتش بودند را هدف قرار می داد که عبارت بودند از: مامورین دولتی سابق، رهبران مذهبی، رهبران قومها، معلمین و باقی روشنفکران و فعالان سیاسی به شمول مائویست ها، اسلام گرایان، و نژاد گراها . دستگیری های گسترده در شهر معمول بود و سرنوشت بسیاری از دستگیر شدگان در پل چرخی – زندانی در اطراف کابل- و یا جاهای دیگر مرگ بوده است. تا سال 2005 هیچ تلاشی برای نبش قبر اشخاصی که گفته می شود در گورهای دسته جمعی مجاورت زندان دفن هستند، نشده است.

معاون نخست وزیر حزب خلق، حفیظ الله امین، یک قوه محرک پشت سر اقدامات دولت برای سرکوبی مخالفین بود. علیرغم وحشی گری های زیادی که در این دوره، 1978-1979، به وقوع پیوسته، بسیار اسناد کم از واقعات و حادثات این دوره وجود دارد. پروژه عدالت افغانستان، تحقیق و تفحص مستقلی را به ارتباط حادثات دستگیری های بی مورد، شکنجه و قتلهای بدون محکمه این دوره انجام داده است. ما همچنین تحقیق کرده ایم به ارتباط یک تعداد از مفقودالاثری ها ، آدم ربایی و توقیف های پنهانی اشخاص، که معمولاً همراه با شکنجه و قتل عام های بدون محکمه همراه بوده است. اینگونه اعمال جرم و جنایت علیه انسانیت محسوب می شود. تعداد مفقودی ها که از آپریل 1978 تا دسامبر 1979 به وقوع پیوسته نا مشخص می باشد اما در حدود ده ها هزار نفر تخمین زده می شود. حادثات شکنجه، مفقودی و قتل های بدون محکمه که در این راپور آمده است فقط بیانگر نمونه های کمی از جنایات بی شمار که به وقوع پیوسته ، می باشد.

سرکوب ها شکل دیگر به خود گرفت، حزب خلق مناطق مقاومت کنندگان را بمباردمان نموده و تعداد زیادی غیر نظامی کشته شد. پروژه عدالت افغانستان مبارزه های حزب دموکراتیک خلق را مقابل مخالفان محلی در لوگر، بامیان و ننگرهار تحقیق نموده است. در هر مورد از درگیریها شامل بمباردمان قریه ها در مناطق مستقر مخالفان بوده است. در بیشتر موارد بمباردمان ها نا مشخص و بی تناسب بوده که تعداد زیادی غیر نظامی کشته شده است. شهودی که پروژه عدالت افغانستان همراه آنان مصاحبه نموده ، از عملیات های جستجو و تلاشی که منجر به دستگیری مردان و سپس ناپدید شدنشان می شده است، شرح داده اند.

این ظلم ها جرقه قیامها و شورش ها را در داخل اردوی افغان مشتعل ساخت که ثبات رژیم را تهدید می کرد. این گزارش شرح تعدادی از این قیام ها در کنر، هرات، کابل و هزاره جات و تلاشهای دولت برای سرکوبی آنها را در بردارد. شورش در گارنیزون هرات در مارچ 1979 ممکن یک نقطه عطف برای پالیسی شوروی و تصمیمش برای حمله در دسامبر 1979 به حساب آید. پاسخ دولت حزب دموکراتیک خلق به این قیامها یکی از شدیدترین جنایات جنگی در آن دوره بشمار میرود.

تجاوز شوروی تغییری در تاکتیک جنگ به همراه آورد. قوای شوروی امین را به قتل رسانده و ببرک کارمل از جناح رقیب (پرچم) را به جای وی جایگزین نمودند. با آگاهی از ضرورت حمایت از حزب، شوروی ها قتل عامهای روشنفکران، رهبران مذهبی و دیگران را متوقف ساخته و به جای آن راه های سیستماتیک جاسوسی و اهداف سرکوبگرانه را اتخاذ نمودند. پولیس مخفی، خدمات اطلاعات دولت یا خاد به تقلید از KGB شوروی تنظیم شد. خاد به قتل عام های بدون محکمه به مقیاس وسیع، توقیف ها و شکنجه های افراد مظنون به حامی مجاهدین (مقاومان) مبادرت ورزید. در اطراف شهرها بمباردمان های نامشخص یک عمل معمولی شده که بی شمار غیر نظامیان کشته شده اند. در اوائل دهه 1980 بیشتر پناهندگان که به پاکستان رسیده بودند اظهار داشته اند که آنها به خاطر بمباردمان گریخته اند. بمباردمان غیر مشخص منجر به تشکیل یک گورستان تجاوز به حقوق بین المللی شد. پروژه عدالت افغانستان یک تعداد از این حادثات را در این راپور آورده است. اما این حادثات کمی که مستند داشته ایم باید به عنوان نمونه ای از اعمال انجام یافته در بسیاری جاها تلقی شود که باعث ویرانی حومه شهرها، کشته شدن ده ها هزار نفر و آواره شدن پنج میلیون افغان شده است.

2-2 عقب نشینی شوروی و دولت نجیب الله 1988 الی 1992

دوره بین عقب نشینی قوای شوروی در 1988-1989 و سقوط دولت نجیب الله در 1992 ، شاهد چندین تغییرات مهم در نمونه های سوء استفاده (جنایات) توسط تمام احزاب داخل بحران بوده است. دولت برای خود یک هویت اسلامی فرا خوانده و بعضی اصلاحات را در قانون پذیرفت تا به راحتی کنترل مطلق منطقه را داشته باشد. گرچه اصلاحات به طور قابل ملاحظه زیبا بود.، دستگیریها کاهش یافت ولی متوقف نشد. بمباردمان مناطق نظامی مقاومان (مجاهدین) در اطراف شهرها به طور محسوسی ادامه یافته و تعدادی از غیر نظامیان کشته شدند.

در همین زمان، فرقه های مخالفان (مجاهدین) بیشتر برجسته شد به قسمی که احزاب مختلف آشکارا رقابت می کردند برای اینکه آنها سرانجام تغییر رژیم کابل را پیش بینی می کردند. این دوره همچنین شاهد امتیاز بیشتر و استقلال واقعی ملیشه هایی که به ظاهر به رژیم کمونیستی وفادار بودند ولی وفاداری آنها اصلاً بر اساس پول دریافتی شان و مبادرت آنها به ظلم مقابل غیر نظامیان و چور چپاول بود.

3- نقض حقوق بشر بین المللی و قوانین انسانی در دوره سلطه حزب خلق ترکی- امین، 27 آپریل 1978 الی 27 دسامبر 1979

3-1 یک دوره از سرکوبهای وسیع

این دوره بیست ساله که با انقلاب ثور در 27 آپریل 1978 شروع شد، شاهد بدترین جنایات (تخطی ها) در تمام دوران جنگ بوده است. نور محمد ترکی از جناح خلق تا سمپتامبر 1979 رئیس جمهور بود که در این زمان توسط معاونش امین به قتل رسید که وی نیز از جناح حزب خلق بود. سپس امین رئیس جمهور شد. در تمام مدت این دوره وی یک قوه محرک به عقب اصلاحات اساسی بود که با بی اطلاعی پلان گذاری شده و با بیرحمی و ستمگری تحمیل شد و به زودی باعث یک سلسله قیامهای مشهور در اطراف کشور شد. همچنان رهبران حزب خلق ثابت کردند که ظالم، خشن و مایل به جنگ داخلی هستند. آنها بیشتر کشور را به ضد خودشان ساختند به خاطر دستگیری ها و قتل هزاران نفر که این گونه اعمال را تغییر انقلابی خاطر نشان می کردند. دستگیری های گسترده و قتل مخالفان معروف بلافاصله بعد از کودتا شروع شد و مسوولینی که در حومه شهرها مخالف رژیم و اصلاحاتش بودند به شمول مامورین دولتی سابق، رهبران مذهبی، رهبران قومی، معلمین و بقیه روشنفکران را هدف قرار داد. همچنان در شهرها هم دستگیریهای مخالفان مظنون و فعالان سیاسی گسترش یافت.

علیرغم شرارت زیاد و جنایات بی شمار، این دوره کمترین اسناد جنگ را دارا می باشد. افغانستان از بیشتر قسمتهای جهان مجزا بوده و خبرنگاران خارجی کمی به این کشور دسترسی داشته اند، و اخبار حادثاتی که خارج از کابل به وقوع پیوسته به آهستگی در خارج از کشور جعل می شد. در نتیجه، بیشترین اطلاعات همراه پناهندگان که شروع به گریختن از کشور نموده بودند، انتقال یافت. آن عده که توانایی داشتند به اروپا، آمریکا و یا دیگر کشور ها گریختند و هزاران نفر دیگر در پاکستان و ایران مسکن گزیدند.

بعد از کودتا، ترکی هم رئیس جمهور شورای انقلاب و هم نخست وزیر شد. دو منشی وی ببرک کارمل (از حزب پرچم) و حفیظ الله امین معاونین نخست وزیر شدند. ترکی، دگر جنرال عبدالقادر پرچمی را به حیث وزیر دفاع و نور محمد نور را به حیث وزیر داخله مقرر کرد. در جولای 1978 جنگ داخلی حزبی منجر به پاک سازی پرچمی ها شد، تعداد زیادی کشته شدند در حالیکه اشخاص برجسته آن به خارج به عنوان سفیر فرستاده شدند.

یک سازمان استخبارات جدید که مستقیم به ترکی راپور می داد تحت نام AGSA بلا فاصله بعد از کودتا تاسیس شد که توسط اسدالله سروری از جناح خلق و تو سط ترکی رهبری می شد. بعد از کودتای امین در سپتامبر 1979 وی AGSA را به KAM (سازمان استخباراتی کارگران) تغییر نام داده و در ابتدا عزیز احمد اکبری و سپس اسدالله امین را به حیث رئیس آن تعیین کرد. به هرحا امین سازمان را با اقوام و دست نشانده های نزدیکش به پیش برد. سازمان مستقیماً از طرف آلمان شرقی و روسیه سابق(USSR) حمایت می شد. جنرال نبی عظیمی، یک پرچمی سابق معاون وزیر دفاع و قوماندان گارنیزون کابل تحت نجیب الله ، در کتابش به ارتباط جنگ نوشته است که رژیم تعداد زیادی مردمان عادی، ملا ها، و روشنفکران را دستگیر کرده و در زندان پلچرخی انداخته و یا در زندان پلچرخی بدون محکمه در تاریکی شب ها اعدام نموده و در چاله هایی که آماده کرده بودند، انداخته اند. وی همچنان نوشته است که AGSA تشکیلات ویژه ای داشت که بر اساس سازمان استخبارت سابق پایه گذاری شده بود. اسدالله سروری اولین رئیس KAM بود. فقیر محمد فقیر وزیر داخله شد زمانیکه امین روی قدرت شد. قوماندان زندان پلچرخی سید عبدالله بود.

در جولای 2005 سروری در محوطه NDS پهلوی صدارت، یک توقیف گاه در مجوطه نخست وزیری، طبق قوانین اداری افغانها نگهداری شده است. در سالهای بعد از سقوط دولت نجیب الله وی در توقیف گاهی در دره پنجشیر نگهداری شده است.

3.2 گزارش گذرا از دستگیریها، مفقودالاثریها و قتل های بدون محکمه

عمل دستگیریهای غیر مسوولانه یک نمونه مشابه در تمام نقاط کشور بوده است. در بسیاری موارد جاسوسان استخبارات AGSA و بعداً KAM ، دستگیریها را انجام می دادند. اولین موج سرکوب ها پیشگیری کننده بود. در میان هزاران دستگیر شده که بلافاصله بعد از کودتا اتفاق افتاد افراد یا فامیل هایی بودند که برای رژیم نو مخالفین بالقوه محسوب می شدند. رهبران اجتماعی، سیاسی یا گروه های مذهبی، افراد مسلکی از هر بخش و باقی اعضای صنف های آموزشی . بنا بر این روءسای قومی، اسلام گرایان، مائویست ها، استادان آموزش دیده غرب و رهبران دینی همه قربانیان و متضررین رژیم شدند.

زمانیکه حزب دموکراتیک خلق پروگرامهای اصلاحی خود را به راه انداخت، با مقاومت ویژه در مناطق اطراف روبرو شد. رژیم کوشش نمود که مقاومت را سرکوب کند به وسیله خشونت بیشتر با دستگیری اعضای فامیل رهبران محلی و اشخاص ذی نفوذ به عنوان گروگان ها و کشتن آنها در صورت ادامه مقاومت و دستگیری افراد مشخص، مالکان زمین، معلمان مکاتب و یا بقیه مسئولینی که در موضع مخالفت با اصلاحات بودند. شمار کسانی که ناپدید شده و کسانی که کشته شده بودن و یا در زندان مردند به ده ها هزار نفر فقط در همین دوره بیست ماهه می رسد.

گرچه گزارشهای مفصل از این حادثات که مستند شده اند کم می باشد، تعدادی از آنها در گزارش حقوق بشر شرج داده شده اند. سازمان عفو بین الملل گزارش کرده که در جولای و آگست 1978 چندین از اعضای فاکولته ها از دانشگاه کابل دستگیر شده و در جریان همین دوره صدها وابسته پرچمی دستگیر شده اند.

در بیشتر مواردی که AJP تحقیق نموده است اعضای خانواده هایی که شهود بودند دلیلی برای دستگیری ارائه نکرده اند و متعاقباً قادر نبودند در مورد فامیل هایشان از محل تقریبی و یا سرنوشتشان کدام معلوماتی بیان بدارند. در بسیاری موارد آنهایی که توقیف شده اند بلافاصله بعد از دستگیری به قتل رسیده اند. در بعضی موارد فامیل ها قادر بودند که بازداشت شدگان را در زندان ملاقات کنند فقط به خاطر اینکه به آنها گفته شود که زندانی دیگر در آنجا نبوده است.

مهمترين زنداني كه توقيف شدگان را نگهداري مي كرد زندان پلچرخي بود، يك منطقه چرخ مانند بزرگ كه در زمان كودتاي 1978 هنوز تحت ترميم قرار داشت. ساختمان نيمه تمام،به ويژه عدم لوله كشي آب و توالت ها يك شرايط ترسناك زندگي را براي زندانيان به وجود آورده بود. زندان براي نگهداري 5000 زنداني ساخته شده بود در حاليكه حداقل 12000 نفر و بعد از كودتا 6000 نفر را در بر داشت. تصور قريب به يقين اين است كه هزاران نفر در آنجا به قتل رسيده و بسياري نيز از بيماري جان داده اند. توقيف شدگان همچنين در ديگر نقاط كشور نگهداري مي شدند كه بعضي از آنها با امكانات بيشتر از پلچرخي مجهز بودند.

3.3 دستگيري ها و مفقودالاثري ها: موارد مورد مطالعه از كابل و ولايات
پروژه عدالت افغانستان با يك تعداد از اعضاي خانواده هايي كه افراد فاميلشان غير مسوولانه دستگير شده و بعد از دستگيري مفقود شده اند، مصاحبه كرده است. داستانها مشابه بوده و بيشمار قصه هاي ديگر بين افغانهاي داخل كشور و همچنان آنهايي كه در خارج زندگي مي كنند، وجود دارد.

احمد شاه احمد زي كه در دولت مجددي و رباني در سالهاي 1992 الي 1996 به عنوان وزير بوده و در سال 2004 كانديداي رياست جمهوري بوده است، شواهدي از مفقودي 16 تن از فاميل و آشنايانش به تعقيب كودتاي كمونيستي ارائه نموده است. وي اظهار داشته كه در سال 1978، افسران سرويس استخباراتي برادرش اكبر خان، دامادش آدم خان و بچه كاكايش خان آقا همه مسكونه قريه ملنگ ولسوالي خاك جبار ولايت كابل را دستگير نموده اند. در روزهاي اوليه توقيفشان تحت بازداشت ببرك شينواري، رهبر جناح جوانان حزب خلق بودند و بعد از آن هر سه آنها ناپديد شده اند. فاميل در پيداكردن اثر و نشاني از آنها و يا معلوم كردن سرنوشتشان عاجز ماندند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه مردانشان به پلچرخي برده شده و به قتل رسيده اند. در همين دوره ماموران استخباراتي حزب دموكراتيك خلق تعدادي از آشنايان احمد شاه را از منطقه خاك جبار به شمول سيزده نفر ذيل مفقود نموده اند: حاجي شادولا خان، حاجي خيالي خان، حاجي محمد صديق (يك ريش سفيد قريه ملنگ)، حبيب الله ولد محمد صديق، جلندر ولد محمد صديق، ملك عبدالخالق، مير آقا و برادرش شهزاد مير، محمد صديق، تورن محمد عمر ولد جمعه گل، معلم جليل ولد ضياءالدين، داوود ولد نادر و محمد رحيم ولد ظريف گل.

پروژه عدالت افغانستان همراه ن ، فرزند قاضي القضاة پيشين در دوره دولت شاه سابق ظاهر شاه، مصاحبه نموده است. بعد از اينكه تركي به قدرت رسيد، پدر وي توسط جاسوسان استخبارات تحت سروري برده شده و در پل چرخي زنداني گرديده است. ن ديگر پدرش را نديده و هيچ اطلاعي راجع به اينكه چه اتفاق بالاي وي افتاده، به دست نياورد ولي وي معتقد است كه پدرش در زندان كشته شده است.

محمد گ. حادثه اي را نقل كرد كه در آن اعضاي فاميلش به خاطر حمايت از مجاهدين دستگير شده اند. حادثه زماني اتفاق افتاد كه تركي نخست وزير بود. بعد ازآن مامورين استخباراتي داوود خان نورستاني كه يك صاحب منصب نظامي بود به اتهام همكاري با حزب اسلامي دستگير كردند. ديگر صاحب منصبان و فاميل مشهور وكيل نورستاني به توقيف برده شدند. بازماندگان معتقدند كه همه آنها متهم به همكاري با مجاهدين بودند و ممكن توسط ديگراني كه تحت شكنجه بودند معرفي شده باشند. وقتي كه امين به عنوان رئيس جمهور به قدرت رسيد، محمد گ. دريافت كه همه بازداشت شدگان كشته شده بودند.

يك زن به نام ن. از تهيه مسكن كابل اظهار داشته كه شوهرش در جريان شب دستگير شده بود. وي از تاريخ آن مطمئن نبود ولي حادثه زماني اتفاق افتاده كه امين نخست وزير بود. زمانيكه وي سعي نمود تا معلوماتي از شوهرش به دست آورد، از طرف منابع اداري هيچ چيز به وي گفته نشد اما وي از طريق غير اداري و رسمي اطلاع حاصل نمود كه شوهرش توسط جاسوسان سرويس استخباراتي دستگير شده است. وي هرگز دوباره شوهرش را نديد و نفهميد كه چه زمان و كجا وي كشته شده بود.

ش. يكي از ساكنين كابل(يك زن) و مسكونه سابق غزني به AJP (پروژه عدالت افغانستان) نقل كرده كه دو برادرش به نامهاي حيات الله و عبدالحميد توقيف شده و به پلچرخي برده شده اند. اين زن هرگز نتوانسته كه آنها را ببيند و يا اينكه بفهمد چه به سر آنها آمده است اما وي تصور مي كند كه آنهارا كشته اند و در همانجا مدفون نموده اند. گرچه وي از تاريخ دقيق حادثه مطمئن نبود ولي زماني اتفاق افتاده كه تركي نخست وزير بوده است. حيات الله يك تورن در فرقه 14 غزني بوده و عبدالحميد درمدرسه اي در غزني كار مي كرده است. وي معتقد است كه آنها زنداني شدند براي اينكه آنها متهم به حاميان رئيس جمهور سابق داوود خان بودند.

ي. يكي از ساكنين برانه شهر كهنه كابل به AJP گفته كه كاكايش به نام سيد بشير بعد از دستگيري توسط قواي جاسوسي استخبارات تحت اسدالله سروري در سال 1978 مفقود شده است. وي اظهار داشته كه:

سيد بشير فرزند نور احمد خان سابق مدير مالي بود. وي مسكونه كابل بوده و يك مدرك از فاكولته حقوق دانشگاه كابل داشته است. وي كدام وظيفه رسمي نداشته است. وي مشغول مبارزه سياسي عليه رژيم ظالم وقت بوده است. بار اول وي به مدت 13 سال در زمان دولت ظاهر شاه در زندان بوده است. وي بعداَ در زندان دهمزنگ نگهداري مي شده و رها شد. سپس، زمانيكه تركي به قدرت رسيد و اسدالله سروري رئيس استخبارات بود سيد بشير توسط سرويس استخبارتي از يك ميتينگ برده شده است. در ابتدا معلوم نبود كه به كجا برده شده و بعداَ ما اطلاع حاصل نموديم كه وي در پلچرخي زنداني شده است. به خاطر اينكه وي يك زنداني سياسي بود هيچ كس اجازه ملاقات با وي را نداشت. برادر وي، ضياء محمد فدايي كه در دادگاه ويژه انقلابي بود گفت كه وقتي وي دوسيه سيد بشير را پيدا كرده، هيچ سندي در آن موجود نبوده واين بدين معني است كه هيچ تحقيقي صورت نگرفته بود. بعد از اينكه آنها موفق به دريافت سندي نشده بودند، آنها وي را اعدام نمودند. دستور اعدام وي از طريق تلويزيون اعلان شد. اقارب وي هرگز جنازه اش را نديده اند. در ميتينگي كه سيد بشير شركت داشت در حدود هشت نفر بودند. همه آنها دستگير شده و بعد از مدتي همه آنها اعدام شده اند.

آ.(يك زن) به AJP از آدم ربايي و زنداني شدن فاميلش در اواخر سال 1979شرح داده است. آنها در قلعه شاده پهلوي مسجد سفيد كوته سنگي در كابل زندگي مي كردند. آ. كه ده ساله بوده بزرگترين فرد بين 5 بچه ها بوده است. پدرش يك نانوا در كوته سنگي بوده و بچه كاكايش صاحب نانوايي بوده است. آنها هردو با هم كار مي كردند. وي بيان داشت:

وضعيت در آن زمان خيلي بد بود و آنها مردم را به بهانه هاي مختلف مزاحمت مي كردند. به عنوان نمونه، آنها ميگفتند كه شما ملا يا جاسوس،... هستيد و سپس آنها شما را زنداني مي كردند. مردم نمي توانستندكه زندانيان را ببينند و جراُت نمي توانستند كه در مورد اقاربشان پرس و جو نمايند. آنها نه تنها پدرم بلكه هشت تن از اقارب را دستگير و زنداني كردند. بچه كاكاي پدرم- يوسف ولد نيك قدم- كه در سيلو كار مي كرد همچنين دستگير شد. آنها يكي ديگر از اقارب به نام حبيب كه يك دكاندار بودند از دكانش بردند. آنها مرد ديگري را به نام حاجي عوض، يك كارمند كه وي هم از اقارب بود دستگير كردند. آنها اين افراد را قبل از پدرم دستگير نمودند. آنها همچنين دو برادر از اقارب ما را دستگير نمودند. آنها هر دو دكاندار در سر كاريز قلعه شاده بودند. يكي از آنها به نام سهراب و ديگري به نام محراب بود. همسران آنها هنوز هم بيوه و بدون سرپرست هستند. مردي به نام حاجي صفر به همراه پدرم و بچه كاكايش در شبي كه آنها كار خويش را به اتمام رسانيدند، دستگير شد. پدرم بچه كاكاي خوردش را زود به خانه فرستاد چون پدرم به خانه آنها دعوت شده بود. بچه كاكاي بزرگترش به همراه پدرم در حال رفتن به خانه بودند. در ميان راه يك جيپ نظامي آنها را متوقف كرده و مجبور به سوار شدن به موتر نمودند. يكي از اقاربمان كه يك رستورانت در آن ساحه داشته ديده است كه آنها به زور به داخل جيپ برده شدند. پدرم و بچه كاكايش مرتب سوال مي كردند كه جرم آنها چه مي باشد. اما آنها را لت و كوب نموده و به موتر برده و اجازه صحبت بيشتر را به آنها ندادند.

از آن زمان به بعد، پدرم و بچه كاكايش هرگز برنگشته اند. ما ابتدا به جستجوي آنها نپرداختيم چون فكر مي كرديم كه وي به خانه بچه كاكايش رفته است. وقتي كه ما به جستجوي وي پرداختيم، بعضي مردم مي گفتند كه زندانيان در زندان صدارت، مي باشند و بقيه مي گفتند كه آنها در پلچرخي مي باشند. ما از چندين جاها سوال نموديم و عريضه هايمان را داديم ولي آنها حقيقت را نمي گفتند. آنها به ما ميگفتند كه اقارب شما اينجا آورده نشده اند. بعد از آن ببرك كارمل قدرت را به دست گرفت. اقارب ما گفتند كه دولت تغيير كرده و در نتيجه پدر شما به همراه ديگر زندانيان آزاد خواهند شد. اما وي هنوز هم مفقود الاثر است. از آن زمان به بعد مادرم بيوه شده و رنج و مشقت فراواني را براي بزرگ كردن ما متحمل شده است.

يكی از شواهد زن به نام ز. از قلعه نائو بادغيس به AJP گفت كه در سال 1979 پدرش، يك معلم مكتب، از مكتب برده شده و زنداني شده است. وي در زمان وقوع حادثه يك طفل بوده ولي واقعه را از مادرش شنيده است. به مدت 15 روز اول كه وي زنداني بوده، اقارب اجازه غذا آوردن براي وي را داشته اند و بعد از آن آنها قادر به ديدن وي بودند. فاميلش به مسوولين ولسوالي شكايت كردند و يك بار به آنها گفته شد كه پدرشان در يك مكاني بنام فرامرز باغ نگهداري مي شود. اما وقتي كه آنها بدانجا رفتند، آنها نتوانستند كه هيچ معلوماتي از وي به دست آورند. ز. بعداَ فهميد كه پدرش به همراه هفت معلم ديگر كشته شده اند.

س. ناپديد شدن اعضاي فاميلش را در سال 1978-1979 به AJP چنين توصيف مي كند:

دو تن از فاميل ما توسط سرويس استخباراتي در 1978 دستگير شدند. يكي بچه كاكايم به نام نور محمد ولد درويش خان، مسكونه پنجشير و ديگري كاكايم بنام محمد اصغر ولد رحمدل مسكونه پنجشير بودند. محمد اصغر ولد رحمدل مسكونه الاقادري دومين بخش پنجشير يك دريور در آن زمان بود. نور محمد ولد درويش خان مسكونه بخش دوم پنجشير يك نگهبان بود. قواي استخباراتي آنها را در سال 1978 از پنجشير دستگير كردند. الاقادر(ولسوال منطقه) از بخش دوم پنجشير و همچنين عبدالخليل امين معاون امنيتي كابل و استخباراتي در منطقه در آن زمان بود. قواي استخباراتي وي مسوول كشتار چندين نفر از آن بخش پنجشير بوده اند. از پنجشير تا پروان چاريكار ، ما ميدانيم كه مردم آنها را ديده بودند. بعداَ آنها به كابل و به زندان پلچرخي جايي كه مفقود شدند، برده شدند. بعد از اينكه به كابل آورده شدند ديگر ديده نشده اند. به خاطر بحران سياسي آنها دستگير شدند. مانند اقارب من، دو نفر ديگر به نامهاي وكيل قوچكار و فخرالدين خان دستگير شده اند.

محمد، يك تن از ساكنين ولسوالي محمد آغه ولايت لوگر به ‌‌AJP گفته كه پنج تن از اعضاي فاميلش در سال 1979 دستگير و مفقود شده اند. اين افراد عبارتند از:

• برادرش محمد فاروق ولد محمد ابراهيم، يك متعلم

• بچه مامايش عبدالغني ولد جان محمد مولوي

• بچه مامايش عبدالمنان ولد جان محمد دگرمن

• بچه كاكايش محمد عالم ولد فراموز دوهم بريدمن

• بچه كاكايش محمد اسماعيل ولد فراموز، متعلم مكتب

همه توسط سرويس استخباراتي تحت توقيف قرار داده شدند. طبق اظهارات هم زندانيان آنها، آنها براي 15 الي 20 روز در زندان بودند و بعد بيرون برده شده و به قتل رسيدند. محمد همچنين چهار نفر ديگر را مي شناسد كه تحت شرايط مشابه از منطقه شان توقيف شده اند كه عبارتند از:

• دگرمن باز محمد از ولايت لوگر

• محمد برات، محصل طب جلال آباد

• دگروال محمد عظيم از ولايت لوگر

• مامور عبدالسلام از ولايت لوگر

محمد معتقد است كه اقارب وي دستگير و كشته شدند براي اينكه آنها مسلمانان صاحب نفوذ در منطقه بودند. در آپريل 1979 يك قيام در لوگر عليه اصلاحات حزب دموكراتيك خلق افغانستان به وقوع پيوست. ( ذيل را ملاحظه بفرماييد) و دولت با دستگيري و مفقود نمودن صدها تن پاسخ داد.

و. يك تن از ساكنين زرغون شهر لوگر به پروژه عدالت افغانستان گفته است:

بعد از تظاهرات ضد دولتي در لوگر در ثور 1358 (مارچ- آپريل 1979)، عسكران آمدند و 45 نفر را از زرغون شهر توقيف نمودند. آنها شوهرم حاجي صفي الله را در بيرون از خانه اش آن شب دستگير كردند. وي توسط سرويس استخباراتي توقيف شده و در ولسوالي محمد آغه براي يك هفته زنداني شد. بعد از آن، وي ناپديد شد. همسر وي اظهار داشت كه وي معتقد است همسرش دستگير شد براي اينكه وي يك مرد سرشناس و خوب بود. دولت چنين اشخاصي را دستگير مي كرد. شخصي كه وي را دستگير كرد ولسوال منطقه بود. اما افرادي كه دستور دستگيري وي را داده اند نمي شناسم. من فهميدم كه آنها زندانيان را به كابل انتقال داده اند. آنها فقط شش نفر را از ولسوالي رها نمودند ولي بقيه را به كابل بردند. آنها هرگز به خانه مراجعت نكردند به شمول شوهرم صفي- الله و مفقود شدند.

سازمان حقوق بشر و خبرنگاران بعضي از دستگيريهاي عمومي را گزارش كرده اند. گرچه اطلاعات دقيق از شمار دستگير شدگان ناممكن بوده، سازمان حقوق بشر دسترسي به تمام كشور نداشته است، عفو بين الملل نامهاي چند تن از اشخاص برجسته را كه در آن زمان دستگير شده اند به نشر سپرده است. در يك گزارشي كه در 1979 به نشر رسيد، سازمان دستگيري دگر جنرال شاپور احمد زي به همراه يك تعداد نامشخص از اعضاي فاميلش، داكتر مير علي اكبر رئيس شفاخانه جمهوريت در كابل را در 17 آگست 1978 بيان داشته است. هردوي آنها متهم به شركت در توطئه اي در براندازي دولت بودند. مدت كوتاهي بعد از كودتاي ثور، انجنير عبدل تواب آصفي، وزير صنايع و معادن دستگير و به پلچرخي برده شد و به همان ترتيب انجنير كريم عطايي وزير مخابرات و رئيس سابق راديوي افغانستان. والي سابق قندهار، ايوب عزيز نيز بلافاصله بعد از كودتا دستگير شد. و مشخص نشد كه وي كجا زنداني شد.

كميسيون ملل متحد به ارتباط حقوق بشر يك كميسيون ويژه را براي روشني و گزارش كردن نقض حقوق بش در افغانستان تا سال 1984 تعيين نكرده بود. بعداَ پروفسور اتريشي به نام فليكس ارماكورا تعيين شد و در يك راپور 1986 وي بعضي از حادثات شش سال گذشته را بررسي نمود.

(كميسيون ويژه) اطلاعاتي را به ارتباط مفقودي اشخاص قبل از 27 دسامبر 1978 دريافت داشته است. آن بيان داشته بود كه 9000 نفر كشته شده بود، گرچه عفو بين الملل به يك ليست از 4845 كشته را ارائه مي نمود. طوريكه در گزارشش به مجمع عمومي بيان داشته (A/40/843,para. 50) كميسيون ويژه اطلاع حاصل نمود كه شمار افراد مفقود شده قبل از 1980 در حقيقت خيلي بيشتر از آنچه كه قبلاً اعلان شده ، مي باشد. در اخير كميسيون ويژه اظهارات يك عضو سابق وزارت پلان افغانستان را دريافت داشت كه در فبروري سال 1980 مسوول ثبت افراد گمشده به اساس معلومات اقارب و دوستانشان بوده است. در مدت سه هفته بيشتر از 25000 نفر بين 18 تا 60 سال راجستر شدند. افراد مفقود شده افراد تحصيل كرده به شمول داكتران، ماموران دولتي، افراد نظامي و مذهبي بودند. يك تجزيه و تحليل توسط وزير مسوول داده شد. به نظر شاهدان بيشتر از 27000 نفر مفقود شده ممكن ثبت شده باشند اگر پروسه راجستر يا ثبت كردن متوقف نمي شد زمانيكه آشكار شد كه شمار افراد مفقود شده خيلي بيشتر از مقدار پيش بيني شده مي باشد.

3.4 دستگيري ها و مفقودي ها در قندهار

پروژه عدالت افغانستان يك حادثه در قندهار كه نشان دهنده روش دستگيري ها و مفقودي هاي انجام يافته مي باشد را تحقيق و بررسي نموده است. واقعه در ولسوالي دند در دوره تركي- امين و يا ممكن بلافاصله بعد از تجاوز شوروي واقع شده است.

طبق گفته ساكنين قريه، مسئولان محلي مردان قريه را به يك ميتينگ در مكتب قريه فراخواندند و بعداً از روستائيان جمع شده خواستند كه آنهايي كه در بينشان مخالف اصلاحات ارضي پيشنهاد شده توسط حزب دموكراتيك خلق افغانستان مي باشند را مشخص نمايند. به خصوص، به اجتماع مردم گفته شد كه مالكان زمين محلي را مشخص سازند، و آنهايي كه مشخص شدند از بين رفتند. ساكنين نجات يافته مشخص نمودند به مسوولين به شمول انجنير ظريف، بعداً والي قندهار، محمد ويس، ولسوال ولسوالي دند و مامور بلندرتبه حزب دموكراتيك خلق افغانستان به نام آقا محمد.

حاجي م. كه رئيس كوپراتيو محلي در آن زمان بود، در روز واقعه درقريه كرز بود. وي اظهار داشت:

من نزديك رودخانه بودم زمانيكه ولسوال محمد ويس آمد و به من گفت تا كدخداي قريه را خبر كرده و براي جلسه به مكتب بيايم. من به مكتب رفتم و تمام مردان قريه در آنجا جمع بودند. بعد از مدت كوتاهي مكتب توسط قواي نظامي و تانك ها محاصره شد. سه مرد- والي، ولسوال، و آغا محمد كه يك شخص بلند رتبه حزب خلق بود، به روي سكو رفتند. آنها از مردماني كه در آنجا جمع شده بودند خواستند كه هر كسي كه مخالف برنامه توزيع مجدد زمين مي باشد را مشخص نمايند. مردمان متعدد ديگران را متهم نموده و آنها را خارج نمودند. سپس آنها پرسيدند كه چه كسي گفته كه زنان بايد چادر داشته باشند؟ دو مرتبه، بعضي ها گفتن چنين نظري را پذيرفتند و ديگران از سوي بعضي ها از ميان جمعيت متهم به چنين عملي شدند. آنها را نيز جدا وخارج نمودند. سپس متهمين را سوار سه موتر لاري بزرگ نموده و به دفتر والي بردند. من فهميدم كه بدانجا برده شده اند تا اقاربشان براي جستجوي مردانشان بيايند. 29 تن از آنان شب كشته شدند. بعضي ها رها شده و مابقي در آنجا ماندند. برادرم در آنجا نگهداري مي شد و براي مدتي ما ميتوانستيم برايش غذا ببريم. وقتي امين به قدرت رسيد، زندانيان بيرون آورده شده و ما آنها را دوباره نديديم.

آ.ه. يك تن از ساكنين ديگر كرز، ولسوالي دند قندهار حادثه را چنين شرح نمود:

آنها از طرف دولت اعلان نمودند كه همه مردان بايد به مكتب مشهور محل، مكتب كرز جمع شوند. و بعداَ آنها 35 نفر را از آن مكتب دستگير نمودند. من دو كاكايم به نامهاي محمد حسن و محمد هاشم را از دست دادم. آنها براي مدت كوتاهي در قندهار زنداني شده و بعداً من بر اين باورم كه آنها را كشته اند. آنها جنازه ها را به ما ندادند. من بعد از دستگيريشان، آنها را نديدم. كاكاهايم مالك زمين بودند.

ن.م. يكي از كساني است كه در اجتماع مردان جمع شده، بوده است. وي به داخل يك كاميون (لاري) انداخته شده وبه دفتر والي برده شده كه داخل محوطه يك زندان داشته است. وي اظهار داشت:

آغا محمد دهن دروازه ايستاد شده و نامها را مي خواند. سپس بعضي از مردان از لين كشيده شدند. يك مرد به نام خداي داوود و پسرش از لين كشيده شده و ما هرگز آنها را دوباره نديديم. آنها متهم به همراهي (بودن) با اپوزيسيون يا مخالفان بودند. آنهايي كه بيرون برده مي شدند به پشت ديواري برده مي شدند و ما فقط وقتي كه لت و كوب مي شدند صداي آنها را مي شنيديم. آنها ما را نيز لت و كوب كردند. آنها مرا نيز بسيار بد لت و كوب كردند كه بعضي از عضلات بدنم در زندان آسيب ديد. آنها از من در مورد ديگران معلومات مي خواستند. و آنها مي گفتند كه من بايد دخترانم را به مكتب روان كنم. از 30 الي 35 نفر برده شده، احتمال مي دهيم كه آنها كشته شده اند. در آن زمان تصويب شده بود كه صاحبان زمين دوباره زمين را توزيع كنند. كساني كه قبول به انجام چنين كاري نمي كردند، كشته مي شدند. داماد من نيز برده شد. من دستمال و كفشهايش را در يكي از اتاقهاي زندان ديدم ولي وي رفته بود.

سيد، يك دهقان از ولسوالي دند به پروژه عدالت افغانستان گفته است كه وي برادرش بنام فدا محمد را از دست داده است. آنها وي را از مكتب دستگير و در قندهار زنداني نمودند. من مي دانم كه وي را كشته اند. من جنازه اش را نديدم و دريافت نيز نداشته ام. وي با ريش سفيدان و بزرگان به مكتب كرز رفته بود و يك جلسه همراه والي قندهار و محمد ميرويس، ولسوال دند داشتند. آنها وي را از مكتب گرفتند. برادرم يك دهقان بود. محمد ه. يك تن از ساكنين كرز و مزدور كار بيان داشت كه وي دو برادرش به نامهاي حسن و امير محمد را در عمليات نظامي از دست داده است.

غ. يك تن از ساكنين كرز اظهار داشت كه وي سه تن از اقاربش را در حادثه از دست داده است. پدرش و دو كاكايش: غلام سرور، غلام فاروق و غلام صديق كه همه آنها صاحبان زمين بوده اند. آنها نيز از مكتب كرز دستگير شده و غ. هرگز آنها را دوباره نديده است.

مابقي از خانه هايشان دستگير شدند. ا.ك. كه وي نيز از ولسوالي دند ولايت قندهار است، پدرش امان الله و برادرش عبدالرزاق را از دست داده بعد از اينكه در همان حادثه دستگير شدند. يك عده قواي نظامي از مركز ولايت آمده و نزديك مكتب پدرم و برادرم را دستگير نموده. آنها مزدوركار بودند. ما هرگز آنها را دوباره نديديم و مسوولين جنازه شان را به ما ندادند. من معلوماتي در مورد اينكه بر سر آنها چه آمده، ندارم. ي. يك دكاندار در كرز بيان داشت كه پدرش يك مالك زمين و كاكايش از خانه هايشان دستگير شده و وي هرگز آنها را دوباره نديده است.

طبق اظهارات شهودي كه پروژه عدالت افغانستان با آنها مصاحبه كرده، حادثه توسط عمليات نظامي به وسيله قواي دولتي در ساحه انجام پذيرفته است. ماموران امنيتي كه در عمليات شركت داشتند كه توسط شاهدان نام برده شده اند عبارتند از: قوماندان نور محمد سروزوال،قوماندان فرقه و قوماندان حيدر از پوليس محلي.

3.5 گزارشي گذرا از جنايات جنگي در زمان عملياتهاي نظامي ضد شورش

تاكتيك هايي توسط دولت تركي- امين براي ايجاد اصلاحات و درهم شكستن جرقه هاي مقاومت در تمام نقاط كشور استفاده است. در گزارشي كه در 1985 منتشر شد، خبرنگار ويژه فليكس ارماكورا بيان داشته كه در آگست 1978 عمليات هاي نظامي در مناطقي كه بيشترين مقاومت در برابر اصلاحات وجود داشت به ويژه كنر، نورستان، پكتيا، پروان و ارزگان انجام مي شده است. اين عمليات ها شامل دستگيري هاي گسترده، قتل عام ها و در بعضي موارد بمباردمان هاي غير مشخص كه تعداد نا معلومي از غير نظاميان در آن كشته شده اند را در بر ميگرفت. تعدادي از اين حادثات در گزارشهايي توسط ژورناليستان و فعالان حقوق بشر كه با پناهندگان در پاكستان مصاحبه كرده اند، شرح داده شده اند.

3.6 قتل عام كراله

در اوائل سال 1979 مخالفان تنظيم شده عليه حزب دموكراتيك خلق افغانستان زمين قابل ملاحظه اي را در ولايت كنر به دست آوردند. در مارچ همان سال مخالفان كه تحت نام مجاهدين ياد مي شدند مركز ولسوالي كنر را فتح كرده بودند كه فقط مركز ولايت، اسد آباد در كنترل حزب خلق باقي مانده بود. دگروال شهنواز شيواني از پكتيا والي كنر بود. قواي مجاهدين حملات سهمگيني روي اسد آباد آغاز كردند. پرسونل امنیتی ولایتی که محاصره شده بودند به کابل تماس گرفته و تقاضای نیروی کمکی نظامی فوری نمودند. قوای نظامی مهمی که انتقال یافته و در مقابل مخالفان (مقاومان) قرار گرفتند عبارت بودند از 444 کوماندو که توسط صدیق عالمیار فرماندهی می شد و یک بخشی از فرقه 11 نیز شرکت داشت.

طبق اظهارات شهود مصاحبه شده با پروژه عدالت افغانستان، در شب 15 حوت 1357 مطابق با 6 مارچ 1979، نیروی بزرگی از مجاهدین که از دره پیچ آمده بودند از سمت شرق به اسدآباد حمله کردند. آنها از کراله که یک قریه در نزدیکی شرق اسدآباد می باشد وارد شهر شدند. مجاهدین قادر به نفوذ به نیروهای دفاعی خارج شهر بودند و حمله ای را بالای پوسته امنیتی ولایتی ترتیب دادند. گرچه آنها قادر به پیروزی بالای پوسته های اصلی دولتی نبوده ودر هنگام صبح مجبور به عقب نشینی شدند. قوای دولتی قادر به ایجاد یک حلقه محاصره بودند تا مجاهدین در حال فرار را در دامنه های شهر به ویژه در قریه کراله به دام اندازند. صدیق عالمیار و همدستانش سریعاً یک عملیات تصفیوی و انتقام جویانه را ترتیب دادند.

گزارشات متفاوت است که چه زمانی دقیقاً انتقام گیری صورت گرفته است و بازماندگانی که AJP با ایشان مصاحبه نموده مکرراً اظهار داشته اند که دولت بلافاصله بعد از حمله مجاهدین به پاسخگویی پرداخته است. گزارشات مطبوعاتی که تقریباً یک سال بعد نمایان شده بیان داشته که قتل عام در 20 آپریل 1979 صورت گرفته است ولی مشخص نکرده که هجوم مجاهدین در کدام زمان واقع شده است. بدون تحقیقات بیشتر مشخص کردن تاریخ دقیق امکانپذیر نمی باشد. جزئیات پاسخ دولت مطابق با اظهارات افراد به طور ثابت بوده است.

قوای دولتی جستجوی خانه به خانه را به راه انداختند و جلسه عمومی را در فضای باز در حومه رودخانه خواستار شدند که این جلسه نزدیک پل ارتباطی بین کراله و اسد آباد برگزار شد. قتل عام اصلی در جلسه عمومی واقع شده است زمانی که مطابق شواهد صدیق عالمیارنیروهایش را دستور داده بود که جمعیت را محاصره کرده و بعداً کورکورانه ایشان را تیر باران کنند. شواهد بیان می دارد که چگونه نیروهای صدیق عالمیار بولدوزر برای حفر چاله ای برای دفن هلاک شدگان این قتل عام نزدیک پل استفاده کردند. طبق اظهارات شهود بسیاری از مدفونین نمرده بودند بلکه مجروح بودند و آنها در حالیکه هنوز زنده بودند مدفون شدند. گور اصلی دسته جمعی هنوز در این منطقه قابل مشاهده می باشد. نیروهای نظامی بعداً یک عملیات جستجو را در مناطق مسکونی قریه ترتیب دادند. و برایشان دستور داده شده بود که در حین جستجوی خانه به خانه هرچیزی را مواجه شدند با فیر مرمی از پای در آورند که این عملیات باعث قتل و تلفات جانی اکثر غیر نظامیان توسط فیرهای کورکورانه گردید. اظهارات قتل زنان، اطفال و سال خوردگان ضعیف را در جریان تلاشی خانه به خانه تصریح می دارد. دو قبر دسته جمعی از متضررین این عملیات تلاشی در این محل مسکونی وجود دارد. گزارشات مجموع قربانیان این کشتار را بالاتر از 1000 نفر بیان می کند. این قبر دسته جمعی تا به حال نبش نگردیده است. ( یعنی به همان حالت اولیه باقی است.) و اکثر مسکونین محل به پاکستان فرار کردند.

شاهدانی که پروژه عدالت افغانستان با ایشان مصاحبه نموده است افراد ذیل را در حادثه کراله مستقیماً مسوول پلانگذاری و هدایت این قتل عام می دانند:

جگرن صدیق عالمیار قوماندان قطعه 444 کوماندو که باور بر این است که در سال 2005 در هالند زندگی میکند.
جگرن بهرام الدین افسر فرقه 11 و قوماندان عملیاتی در کنر که متعاقباً در یک سوء قصد در جلال آباد به قتل رسید.
جگرن گلرنگ افسر فرقه 11 که تا سال 2004 در پیشاور و کابل زندگی میکرد و فعلاً طبق گزارش وفات نموده است.

شواهد مکرراً بیان می دارد که والی ولایت در کشتار شرکت نداشت و در واقع عاملان جرم والی را از مداخله برحذر داشته اند. عامل مهمی که به این صاحب منصبان اجازه ارتکاب کشتار به مقیاس وسیع داده ارتباطات سیاسی شان می باشد. قتل عام در زمان شورش انقلابی داخل اردو به وقوع پیوسته است. نیروهای نظامی متعلق به جناح خلق PDPA بوده است. به ویژه صدیق عالمیار از اعتماد امین بهره گرفت. برادرش، صدیق، یکی از وزرای کابینه بود. صاحب منصبان پایین رتبه تر می توانستند تشکیلات نیروهای نظامی را مافوق مسوولیت معمولشان فرماندهی کرده و احساس صلاحیت می کردند وقتی که با ایشان با مصونیت برخورد می شد.

3.7 قیام هرات در مارچ 1979

قیام هرات یک تغییر مهم را در این دوره جنگ، نشان ضعف رژیم، وسعت مخالفت های مشهور عقیدوی و امکانات بسیج عمومی را رقم زد. استفاده ظاهری قوت هوایی اتحاد جماهیر شوروی به خاطر درهم کوبیدن شورش ها (ادعایی که وسیعاً گزارش شده اما هرگز مقامات اتحاد جماهیر شوروی به آن اعتراف نکردند) افزایش نگرانی را در اتحاد جماهیر شوروی راجع به بدتر شدن اوضاع در افغانستان بیان کرد.

معلومات گوناگون راجع به چگونگی شروع قیام یا شورش وجود دارد. به نظر می رسد که قیام با واکنش های ناشایست در مراحل اولیه و تظاهرات های آرام تشدید شده باشد. به هر کابل نه نشریه مستقل افغانی در کشور کار می کرد و نه گزارشگران خارجی در آن زمان در هرات بودند. طبق دورانسورا، قیام هرات در ایجاد تزلزل روانی در رژیم تاثیرگذار بوده است طوریکه دولت خلقی متوجه شد که نه تنها در حومه شهرها بلکه در شهرها نیز با اپوزیسیون مواجه است. اصلاحات ارضی باعث جرقه های قیام نشده بلکه تعقیب نخبگان مذهبی، علما و بقیه افراد برجسته مهم و سرنوشت ساز بوده است. قبل از قیام هرات یک سلسله شورشهای کوچک در قریه های ولایات .وجود داشته اما آنها رنجش محلی را از فرمان رژیم به شمول کارگران اجباری برانگیخته بود.

در 15 مارچ، رعایا از ولسوالی های اطراف در مساجدشان جمع شده و به فتوای ملاها به سمت هرات، جایی که ساکنین شهر نیز به شورش پیوستند، نزدیک شدند. زمانی که شورش در گرفت، اردوی فرقه 17 که در هرات استقرار داشتند تمرد کرده و به شورشیان ملحق شده وبرای آنها مهمات تهیه نمود. در مدت یک روز قیام کنندگان کنترل تمان نقاط مهم دولتی را در دست گرفتند و در مدت یک هفته شورشیان شهر را گرفته و در همین موقع آنها بعضی از رهبران اداری حزب خلق به شمول عبدالحی یتیم را به قتل رساندند. تمام ولسوالی های ولایت به غیر از اوبه و زرگون گرفته شد. طبق اظهارات شاهدان اوضاع در هرج و مرج توسط چور و چپاول و حمله های گسترده بالای ساکنینی که مظنون به ضد دولتی بودند، بوده است. دو قوماندان از فرقه 17 بنام سردار خان و غلام رسول خان به همراه اسماعیل خان نقش اصلی را از جنبه نظامی داشتند اما این نقش بالای غیر نظامیان داخل شهر موجود نبود.

دولت ، ایران را متهم به برانگیختن شورش نمود. کابل، قوماندان قرارگاه قندهار بنام سید مخرم را برای سرکوبی انقلابیون قرستاد. زمانی که نیروهای وی وارد شهر شدند، طیاره های بمب افکن ار شندند شهر را بمباردمان کردند. شورشیان بعد از چندین روز جنگ شدید که بمباردمانهای هوایی و تلاشی های خانه به خانه را در پی داشت، سرکوب شدند. یک قطعه کوماندو از قندهار تحت قوماندانی انجنیر ظریف عملیات را آغاز کرد. در شب چهارم (29 حوت) بسیاری از اجساد در گورهای دسته جمعی بین تخت صفر و باغ ملت مدفون شده اند. طبق گفته یکی از ساکنین قدیم، مردم این منطقه را مکان شهدای گمنام نامیدند.

زمانی که دولت کنترل شهر را دوباره گرفت، دستگیری های گسترده را انجام داد. بسیاری از دستگیر شدگان مفقود شدند و احتمالاً بدون محکمه به قتل رسیده اند. طبق ارماکورا، خبرنگار ویژه:
اصل معلوماتی که به خبرنگار ویژه داده شده بیان می دارد که در حدود 1000 نفر، اگر بیشتر نباشد، در جریان این دوره تا آپریل 1979 بعد از قیام شهر هرات دستگیر شده اند. در برخی موارد دستگیری های زندانی های سیاسی با توقیف همسرانشان و فرزندانشان همراه بود. دامنه اشخاص دستگیر شده گسترش یافته ازاعضای گروه های بنیاد گرای مذهبی تا اعضای گروه های چپ و همچنین اعضای دولتی، متعلمین، تجار، دیپلمات ها ، افراد علمی، و اعضای بلند رتبه گروهی را در برداشت.

د.، یک دهقان، و ساکن اسبق ولسوالی شندند به پروژه عدالت افغانستان گفته است که در 15 مارچ 1979 (24 حوت 1357)، وی پدر و برادرش را از دست داده است. « پدرم یک هوتل در شهر داشت و برادرم نیز همراه وی کار می کرد. آنها هر دو در حادثه 24 حوت کشته شدند. من جنازه پدرم در حالیکه نزدیک هوتلمان در بازار شهر روی زمین افتاده بود، پیدا کردم اما برادر را ندیدم به خاطر اینکه آنها وی را زنده دستگیر کردند. نام پدرم نظر محمد و نام برادرم شیرآغا است. آنها هر دو کارگر بوده و یک هوتل در شهر داشتند. من از دولت ترسیده بودم و هرگز از آنها معلومات جستجو نکردم.

ا. که یک دکاندار و باشنده شهراست بیان داشت که وی برادرش بنام محمد ابراهیم را که همراه وی زندگی می کرد از دست داده است. ا. اظهار داشت: « وی دستگیر نشده بود. وقتی که جنگ روز پنج شنبه 24 حوت 1357 شروع شد، مرمی های طیاره وی را از پای درآورد. من از کمونیست ها می ترسیدم. من حتی با یکی از عسکران آنها نمی توانستم صحبت کنم. مردم مسلمان بودند و دولت کمونیستی بود. آنها با یکدیگر دشمنی داشتند، بناءً این حادثه واقع شد. برادرم در حرم بابو شاه آغا مدفون شده است و مردم اقاربشان را در گورستانهای خودشان دفن می کردند.»

ف. یک دکاندار از قریه جغاره به پروژه عدالت افغانستان گفت که وقتی منابع دولتی حمله کردند. آنها از چهار اطراف شهر حمله کردند و برخی مردم کشته وبرخی دیگر دستگیر شدند. این واقعه بیشتر در محلی بنام پادک شهدا به وقوع پیوسته است. عبدالحی یاثمین والی بود و جک تورن مکرم خان قوماندان فرقه و زمری زمریار قوماندان امنیه بود. مردم در دروازه قندهار، دروازه ملک، پل زنگینه، دروازه عراق و همچنین در تمام نقاط شهر کشته شدند.

س. یک معلم از قریه پل رنگینه اظهار داشت که برادرش جواد در جریان سرکوب شورش دستگیر شده است.

وی در صنف دوازدهم مکتب بود. وقتی که قیام عمومی رخ داد، آنها وی را از مکتب دستگیر کردند و من نمی دانم بعد از آن چه اتفاق بالای وی افتاده است. قوماندان پولیس مردم را دستگیر کردند. من نزد والی و خاد رفتم و به آنها عریضه دادم. آنها جواب دادند که زندانی به نام جواد ندارند. من چندین مرتبه آنجا رفتم و سر انجام به من اجازه نزدیک شدن به دفترشان را ندادند. این به خاطر این بود که مردم در مقابل دولت قیام کرده بودند و از هر جایی به دفاتر دولتی حمله می کردند. در 24 حوت آن عده کسانی که بیرون خانه هایشان بودند، دولت به عنوان دشمن تلقی کرده و آنها را دستگیر کردند. برخی مردم اقاربشان را را گرفته و در قبرستان مربوطه شان دفن کردند و کسانی که دستگیر و کشته شده بودند، دولت آنها را در تپه شهدا مدفون کرد و برادرم نیز در آنجا مدفون شد.

در سال 1992 یک گور دسته جمعی در هرات پیدا شد که طبق گزارش که باقی 2000 نفر را در بر داشت.

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان شروع به جمع آوری معلومات در مورد مشخصات کسانی که در جریان قیام هرات ناپدید شده اند، نموده است که بر مبنای مصاحبه ها با بازماندگان و اقارب می باشد. یک لیست جزیی در ذیل آمده است.

تعدادی از مردمانی که بعد از قیام هرات در مارچ 1979 ناپدید شده اند.

حاجی عبدالاحد

حاجی داد محمد

حاجی امین الله

وکیل احمد فرزند مرتضی

حاجی محمد جان ولد ملا برات

حاجی حفیظ الله ولد حاجی نورالدین

حاجی صدیق

دجیب الله ولد حبیب الله

امرالله ولد عبدالله

اکبر جان حبیب خان شکیبا

ذبیح الله ولد حاجی نصرالدین

غوث الدین ولد گلستان

حاجی یار محمد ولد سید محمد

عبدالحکیم ولد حبیب الله

ارباب (کدخدا) عزیز شکیبان مروی

نورالدین شکیبان مروی

محمد امین شکیبان مروی

سعد الدین شکیبان مروی

اکبر خان شکیبان تاجیکی

عبدالشکور، معلم شکیبان

غلام سخی

محمد هاشم

حاحی بسم الله ، برادر محمد هاشم

عبدالله ناصح

عبدالمجید، دکاندار

غلام غوث، معلم

منبع: کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، زون هرات

3.8 بمباردمانها، مفقودی و مقاومت در هزاره جات در سال 1979

شورش هزاره جات اولین شورش بود و یکی از موفق ترین شورش نا بهنگام در دوران اخیر رژیم حزب خلق بحساب می آید. این شورش در اکتوبر 1978آغاز شد و تا جون 1979 تمام ساحات هزاره جات به استثنای مرکز بامیان بخاطر دور دست بودن آن توسط مجاهدین آزاد گردید. دولت بر بمباردمان مناطق ادامه داد و لکن تا 1980 اکثر مناطق تحت کنترول شورای اتفاق انقلابی اسلامی یک شورای از رهبران هزاره بودند باقی ماندند.
دلیل این موفقیت مقاومت در هزاره جات عمدتآ بخاطر دور دست بودن و نا هموار بودن سطح جغرافیای این مناطق محسوب میشود. نیروهای اجرای حزب خلق حاضر در محل قلیل بود تا با مردم فقیر محل که در نزیک روابط را بر قرار نمایند و این روابط در فصل شدید ماه های زمستان قابل دسترس نبود و عملیات نظامی را محدود میساخت.

جنگ در بامیان بخود خود در هر حال تا دهه بعدی جریان داشت.

استاد قبلی و باشنده دشت عیسی خان در ولایت بامیان معلوماتی را به پروژه عدالت افغانستان که حاوی مفقودی اقاب وی را بیان میکند در ماه آپریل 1979 چنین بیان داشته است .

محمد حسین ولد خادم حسین باشنده دشت عیسی خان بامیان خدمه یک دفتر بود. در سال 1979 نیروهای حزب خلق وی را از سر کارش گرفتار نموده و وی را متهم نمودند که با شورشیان همکاری دارد. او تا هنوز مفقود الاثر است و ما نمیدانیم که او کجا است مرده است و یا زنده.

خادم حسین ولد غضفر شاه باشنده دشت عیسی خان بامیان.

نیروهای حزب خلق وی را گرفتار نمود و تا هنوز لادرک است. حزب خلق وی را متهم به دست داشتن با شورشیان کرده با لای خانه حمله بردند و بعد وی را به قتل رساندند.

یاسین ولد سید رجب باشنده دشت عیسی خان بامیان

درسال 1358 ویرا از خانه اش گرفتار نمود و تا هنوز لادرک است . او یک مرد تجار بود و آنها وی را متهم به همکاری با شورشیان نمودند و از خانه اش گرفتار کرده به قتل رساندند.

حسین خان ولد سید آقا باشنده دشت عیسی خان بامیان

در سال 1358 نیروهای حزب خلق ویرا از خانه اش کشیده به مرکز بامیان آوردند و فامیلش نمیداند که وی مرده است و یا زنده.

م یک باشنده دشت عیسی خان بیان کرد که یک تعداد زیاد نظامیان در سال 1979 در ساحه هجوم بردند.

نیروهای حزب خلق عملیات نظامی اش را علیه غیر نظامیان در سال 1358 آغاز کردند و این عملیات توسط بمباردمان از مرکز بامیان صورت میگرفت و در دره فولادی و شیدان ختم میشدند و در محلات دیگر نیز ادامه میافت. در ساحه ما در دشت عیسی خان 400 منزل مسکونی تخریب گردید و 100 نفر به قتل رسیدند. عملیات یک روز دوام کرد که نظامیان به هر طرف فیر میکردند و مداوم بمباران میکرد. خانه ها توسط بمباران، راکت، مرمی و توپخانه ویران گردیده و همه حریق شدند. با هر سلاح ثقیله دست داشته شان خانه ها را هدف قرار میدادند و بعد از آن خانه ها را مورد تاراج قرار میداد و 60 فامیل مجبورآ خانه هایشان را ترک نموده به ایران و پاکستان مهاجر شدند قوماندان مسلح آن زمان دگروال از فرقه 8 قرغه بود و نامش نصرالله بود. من خودم در آن زمان سرباز بودم و می فهمیدم که او یک قوماندان کندک بود و تمام واحد های نظامی در اطراف میدان هوای و دیگر ساحات مستقر شده بودند.

آنها حدود 30 نفر را از دره فولادی و دشت آخندان سر آسیاب گرفتار کرده به زندان پل چرخی انتقال دادند که تا هنوز لادرک میباشند و ما نمیدانیم که آیا آنها زنده اند و یا مرده. آنها مرا مجبور ساخته بود تا به عسکری بروم و تا سه سال در فرقه قرغه خدمت کردم و آنها مرا بخاطر سن من به عسکری برابر بود به عسکری استخدام کرد ولی من قادر نبودم که جای بروم و من باید در خدمت عسکری باشم.

در جریان عسکری و تحقیقات یک تعداد نا معلوم مردم به قتل رسیدند، اسیر شدند و لادرک گردیدند.
س: باشنده دشت عیسی خان بامیان به این پروژه گفت که در سال 1979 نیروهای خلق خلیفه عوض را از خانه اش گرفتار کرده وی را با برادرش بوستان بر علاوه که وی را از ناحیه پای زخمی کرده بود تیر باران کردند.
وی را به دست داشتن با مقاومت متهم ساخته بودند و در آن زمان او 35 ساله و صاحب 6 اولاد بود. من در این ساحه زندگی میکردم و خانه ام نزدیک خانه اش بود. و در این واقعه در محل حضور داشتم. آنها وی را متهم به مخالفت با دولت کرده خانه اش داخل شدند و زمانیکه خانه را ترک کردند عقب رفتند جنازه خلیفه عوض پیشروی خانه افتیده بود و مردم محل وی را دفن کردند.

در یک عملیات در بامیان که توسط یک نفر باز ماندگان توضیح داده شد گفته است که نیروهای نظامی اعتماد بالای نیروهای پغمانی خود داشت کوشش کرد تا نیروهای با مقاومت مواجه گردند و یکی از جان بسلامت بردگان از آن حادثه به پروژه عدالت افغانستان گفته است که او در آن زمان از لیسه فارغ شده بود گفت:

من در ساحه بودم و از چیزی به شما میگویم که به چشمانم دیده ام. در سال 1979 اولین بار دولت عملیات نظامی را بالای کوه اژدهار تنظیم دادند و مردم پغمان برای دزدی، غارت و آتش زدن خانه های مردم در محل فرستاده شدند و نه تنها آنها خانه های مردم را غارت کردند و بلکه هرچی از دست شان بر می آمد علیه مردم انجام میدادند. تعداد زیاد مردم محل کشته و زندانی شدند که تا هنوز مفقود الاثر هستند. بعد از آن این مردم از بامیان طرف بهسود، غزنی و کابل رفتند.

3.9 قیام ها در کابل

اعتراضها علیه رژیم در کابل در سال 1979 آغاز شد مثلا گرفتاری شخصیت های مشهور و رهبران مذهبی در هرات باعث تظاهرات شد. شاهد عینی که با پروژه عدالت افغانستان طی مصاحبه اظهار داشت که تعداد واقعات حاوی گرفتاری ها، تیر باران اعتراض گران و لادرک ساختن میباشد. س-د یک باشنده پغمان یک پسر نه ساله در آن زمان بوده و از لادرک شدن پدرش بیان کرد.

در 1358 روز دوم رمضان بود که حفیظ الله امین بر سر قدرت بود و ما در پغمان زندگی میکردیم و پدرم در یک باغبان گلخانه مربوط پاچانی ها تحت اداره وزارت زراعت کارمیکرد و ما دو برادر و یک خواهر و همه ما در آنزمان خورد سن بودیم و من صنف 5 مکتب بودم یک صبح بعد از چای صبح پدرم طرف وظیفه خود رفت و در آنروز بر نگشت و من در محل کارش رفتم ولی آنها در جوابم نگفت که چی واقع شده است صرف گفتند که کدام جا رفته است و پس بر می گردد. روز بعدی نیز من در آنجا رفتم و پدرم در آنجا نبود. بر علاوه پدرم آنها کسانی دیگر را که در آنجا کار میکردند نیز گرفتار کردند و حتی محافظ مکتب را نیز گرفتار کرده بودند. آنها خادم مسجد و یک نفر دیگر بنام باشی که مشهور به وکیل بود نیز گرفتار کردند.

در سه حوت برابر با فیبروری 1979 ما در دهدانا بودیم. مردم در بام های خانه هایشان بالا شده الله اکبر میگفتند و در جریان روز روی سرکها برآمده فریاد میکشیدند که ما روسها و کمونیست ها را نمیخواهیم و منطقه توسط افراد نظامی که آنها را تیر باران کردند محاصره گردید. شوهر عمه (خاله) ام بنام سید مظفرشاه گرفتار شده بود و بعد جنازه اش به منطقه آورده شد و بعد از مدتی خانم و دخترش گرفتار شده نا پدید گردیدند و مردم گفتند که آنها کشته شده اند.

س.م نیز اعتراضها و قیام چنداول را بیان نموده است:

در شب اول حوت تمام مردم بالای بام های خانه های شان بر آمده و نعره الله اکبر میزدند و یکی از خاطرات من از آن شب آن است مردم بخاطر گفتن الله اکبر در همان شب همه گلو درد شده بودند.

در جولای 1979، تظاهرات و قیام که اکثرآ از مردم هزاره در حومه چنداول کابل باعث حمله بالای پوسته پولیس گردید و هزاران نفر گرفتار شدند. طبق اظهارات کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان گرقتاری رهبران شیعه و هزاره و قزلباش و افراد با نفوذ شان در کابل باعث این تظاهرات در 3 جولای 1979 گردید.
نبی عظیمی یک یاد داشت نظارتی درست کرده است که در آن یاد داشت وی نام بعضی از رهبران روحانی و شخصیت های با نفوذ مردم شیعه و هزاره کسانیکه مفقود الاثر شده اند درج میباشد و در این یاد داشت نامهای سید سرور واعظ، شیخ محمد امین افشار، شیخ محمد علی، محمد اسماعیل مبلغ، سید ابراهیم علمشاهی، محمد یوسف بینیش، نادر علی جاغوری، سید عبدالحمید ناصر و یک نفر بنام عالمی درج است.
وی اظهار داشته است که این اعتراضات در 2 سرطان 1358 زمانیکه مسکونین چنداول اولا بالای حوزه امنیتی چنداول حمله برده و آن را تصرف کردند آغازشد. با سلاح های که از این حوزه بدست آوردند بطرف جاده میوند جای که دیگر مردم با ایشان نیز پیوستند، راه پیمای کردند و شعار های ضد دولتی را نیز سر میدادند.

طبق اظهارات کمیسیون مستقل حقوق بشر:
در حدود 200 نفر از قوم هزاره با بیرق سه رنگی ملی افغانستان برنگ سیاه، سرخ و سبز و بیرق های اسلامی برنگ سبز روی سرک ها ریختند و بر ضد رژیم کابل شعار میدادند و هزاران نفر دیگر نیز با ایشان پیوستند که مجهز با چوب، چاقو و شمشیر های کهنه بودند.
در ساعات 11 یا 12 بجه همین روز بود که اعتراض گران هدف حمله افراد تا دندان مسلح رژیم قرار گرفتند و یک تعداد شان در این فیرهای کشته شدند و تعداد قلیلی که از حادثه خشمناک و وحشت ناک جان سالم بدر برده بودند بعدآ گرفتار شده به زندان رفتند که هرگز دوباره دیده نشدند.

س- باشنده سابق چنداول به AJP گفت:
در سرطان سال 1358 امین تعداد زیاد ملاها و دانشمندان را گرفتار کرده زندانی کرد که من نمیتوانم حساب کنم.
او دو برادر جوان پسر آقای احسان را از تکیه خان گرفتار کرد. آنها شوهرم بنام سید حسین و خسرم بنام سید جعفر که تکیه دار بود گرفتار کرد و ساعت 1 بجه شب افراد مسلح دروازه خانه را کوبید و هنگام که شوهرم دروازه را باز کرد افراد نظامی برایش گفته بود که تا ریاست شاروالی همرایشان برود تا با ایشان ملاقات کند و همچنان برایش گفت که پدرش را نیز صدا کند. در نتیجه آنها شوهر و خسرم را بردند که تا هنوز لادرک هستند. ما کوشش کردیم که ایشان را پیدا کنیم لکن مقامات محلی اداری بما حقیقت را نمیگفتند. ما عرایض را به صدارت عظمی و ریاست خاد دادیم و لی هیچ نتیجه نداد و در اخیر بما گفتند که شوهرم و خسرم نزد شان نیستند و گفتند که آنها فرار کرده اند و لادرک هستند و تا هنوز ما کدام اطلاعی از ایشان نداریم. یک قومی ما را بنام سید علی شاه که در کارته سخی دواخانه داشت نیز از دواخانه اش گرفتار کرده بودند و در همان زمان برادرش بنام سید محبوب شاه و پدرش بنام سید احمد شاه را در همان وقت گرفتار کردند که تا هنوز لادرک هستند.

یک شاهد عینی بیان داشته است که بعض مفقودی ها در چنداول منجر به قیام آن شد:
درسال 1358 زمانیکه امین بر سر قدرت بود آنها دو پسر آقای احسان را گرفتار کردند و 11 بجه شب بود که یک موتر پر از افراد مسلح آمده آنها را گرفتار کردند. یکی شان سید مظفر شاه ظهوری نام داشت یک شخصیت با نفوذ و روحانی بود و دیگرش بنام سید عسکر شاه ظهوری معلم مکتب بیهقی و وکیل گذر بود.
ما هرقدر هر طرف پالیدیم ایشان را پیدا نتوانستیم و هر مرجع به ما جواب منفی میدادند. همچنان پهلوان عبدالحسن، یک ملا امام، حاجی علی احمد که او نیز شخصیت با نفوذ بود، آخند کاظم، آقای بینیش و اقای فضیلت را نیز گرفتار کردند. بخاطر گرفتاری و زندانی کردن تعداد شخصیت های مهم و مذهبی مردم بسیار عصبانی شدند و قیام علیه دولت را براه انداختند.

ساعت هشت نیم زمانیکه مردم بیرقهای اسلامی برنگ سبز را گرفتند داخل ماموریت سمت شدند و میز و چوکی را شکستاندند و بعد کمونیست ها بالای شان فیر کردند که درنتیجه تعداد زیاد مردم کشته شدند و محمد عباس در ابتدای قیام کشته شد.
همان صبح مردم به روی سرک ها ریختند. زمانیکه مردم به جاده آسمایی رسیدند یک موتر روسها رسیدند و مردم بالایش حمله برده سر نشینان آن را به با چاقو کاری کردند و یک موتر دیگرشان از محل فرار کردند.
در هر محل وحشت و ترس حاکم بود کمونیست ها بالای مردم فیر میکردند و مردم از محل فرار میکردند و کشته شده ها هر طرف افتاده بود و ما جمع شدیم آنها را دفن خاک نماییم. خودم 21 نفر را در مسجد شاه نجف دفن خاک کردم. من آنها را با لباس در تن داشته شان دفن کردم و فرصت نبود که آنها را غسل بدهم.
تمام مردم به یک صدا میگفتند که ما کافران را قبول نداریم و مرگ بر کمونیستان داخلی و خارجی باد و ما فقط اسلام را میخواهیم. مردم در وضعیت بدی قرار داشتند مشکلات فراوان را متحمل شده بودند اقوام و دوستانشان کشته و زندانی شده بودند. بعدأ مردم تحت کنترول دولت قرار گرفت و خاد در هر طرف به گشت زنی مصروف بود و مردم را تحت نظارت داشت و کسی جرأت نداشت آزادانه صحبت و یا گشت و گذار نماید.
مردم علیه دولت در کوته سنگی، قلعه شهاده و کارته سخی شورش کرده بودند و مردمیکه شورش را از مناطق آغاز کرده بودند متحمل خسارات زیاد جانی شدند.

بعد از قیام باز هم آنها تعداد زیاد را گرفتار کردند و شبها داخل خانه های مردم میشدند و مردم از خانه هایشان بیرون میکردند و خانه هایشان را شدید و با دقت تلاشی میکردند که حتی مردم به راحتی سخن گفته نمیتواستند و نفس راحت کشیده نمیتوانستند. و مردم خبر میشدند که یک تعداد را گرفتار کرده اند.

همچنان کمونیستها تعداد زیاد جوانان را از قبیل ما ما میر آغا، اسلم، سید مختار، فرید آغا، هاشم فرزند آخند ابراهیم، رسول و سید اسماعیل که من هم دوره مکتب بود گرفتار کردند. سید اسماعیل، رسول و ابراهیم در پلچرخی به مرگ محکوم شدند و دیگرانشان رها شدند لکن آنها آنقدر شدید مجازات شدند که قادر به سخن گفتن نبودند.

گفتنی های زیاد از آن زمان است ولی تمام شان بیادم نیست ولی وضعیت فراموش نا شدنی است.
در آگست 1979 شاگردان، نظامیان و دیگر ناراضیان کوشش کردند که یک تظاهرات وسیعی را علیه رژیم براه اندازند و رادیو کابل را تصرف کنند و شورشیان علیه نیروهای دولتی در قلعه بالا حصار حمله بردند تانکها و دیگر سلاحها و مهمات را تحت تصرف خود درآوردند. بعد دولت قلعه را بمباران کرد و صدها شورشی را به قتل رساند و کسانیکه در آن نقطه کشته نشدند در پلچرخی زندانی و یا اعدام شدند.

3.10 شکنجه تحت فرمان حزب خلق درسال 1978 الی 1979

رژیم خلق تحت رهبری ترکی و امین هردو به شکنجه زندانیان افراد مظنون به مخالفت رژیم شان مبادرت ورزیدند و این شکنجه یکی از ابزار تحقیقشان بحساب می آمد.

بر علاوه زندانیان در محل کثیف و پر ازدحام با کمبود غذا و بدون دسترسی به مراقبت صحی برده شده بودند و هیچکس نمیدانست چه تعداد صدها و شاید هم هزارها نفر بخاطر مریضی مرده اند. در گزارش سال 1986 مخصوصآ خبرنگار ارما کورا از وضعیت صحی زندانیان از سال 1978 الی 79 گزارش داده است.

چند نفر گزارش های مخصوصی را ارائه نموده اند که حاکی از بد رفتاری که در دوران حبس شان بود و آن عبارت از بی خوابی، کشیدن ناخنها، سوختاندن بعضی اعضای بدن شان، برق داد و در بعض مواقع استفاده از شوک برقی بوده.

عزیز الله لودین که یک عضو دولت افغانستان در سال 2005 به پروفیسور ارماکورا بیان داشته است که شخص خودش به این نوع شکنجها شکنجه شده است. وی علاوه نمود که سید عبد الله کاظم رئیس فاکولته اقتصاد که با لودین به جرم مشابه ضد دولتی بودن گرفتار شده بود نیز به همین قسم شکنجه ها شکنجه داده شده است.

آقای لودین در ماه جون سال 1978 گرفتار شده و تا 11 ماه جنوری 1980 در زندان پلچرخی بوده و آشکار ساخته است که در جریان آقای کاظم حضور داشته که انگشتان هردو دست وی را زیر پایه های چوکی گذاشته بودند و دو شکنجه دهنده بالای چوکی نشسته بودند.

سازمان عفو بین المللی در آن زمان گزارش داد که تعداد کثیری از زندانیان سیاسی مورد شکنجه قرار میگرفتند. ترس و بیم شایع شده بود که تعداد از زندانیان فعلا از فلج شده و تعداد دیگر شان جهت شکنجه شدید از بین رفته است. شاهدان عینی به سازمان عفو بین المللی گفتند که یک وزیر سابق در پلچرخی برده شد در حالیکه خون از دهانش جاری بود. سازمان عفو بین المللی نیز گزارشاتی را در یافت کرده است که اشخاص سیاسی در نتیجه شکنجه از بین رفته اند و سیستم شکنجه شامل لت وکوب شدید، شلاق کاری، بیرون کشیدن ناخنهای زندانیان، سوختاندن موی سر و بی خوابی دادن بودند و بعضی گزارشات بیان داشته اند که زندانیان سیاسی شوک برقی نیز داده میشدند.
پروژه عدالت افغانستان با یک تعداد از کسانیکه در این وقت زندانی و شکنجه شده اند مصاحبه ای را انجام داده اند. یک قضیه که X نفر باشنده سابق کابل در 11 ماه سپتامبر 1980 گرفتار شده بود بیان کرد که او با گروه چپی مقاومات بطور مخفی در آن زمان عضویت داشت. طبق گزارش فلان ..........

ریاست خاد 3 کابل مخالفین غیر اسلامی بود و من به اتهام آنچه که آنها فعالیت های خاد سه می نمامید گرفتار کرد اتهام که علیه من بود این بود که مرا متهم به باند ضد انقلاب کرده بودند و همچنان شخص کلیدی در دسته ضد انقلاب و مسئوول حفظ روابط ضد انقلابیون شاخه اسلام گرایان معرفی شده بودم.

آقای X بیان داشته است که این اتهامات مبنی بر واقعیتی بود که وی کارت عضویتی از گروپ مقاومت اسلام گرایان را از فامیل که در قریه خارج از کابل زنده گی میکردند گرفته بود.برای آنکه من در قریه رفت و آمد داشتم و این کارت جواز عبور و مرور در آن زمان بود و یک ضمانت بود که من یک کافر شهری نیستم و همچنان یک کارت راه عبور از حزب وحدت گرفته بودم زیرا خانه من درکابل درساحات بخش تحت تسلط هزاره ها بود.

مستنطقین خاد کسانیکه روش تحقیق شان لت و کوب و شکنجه بودند و کسانیکه نام شان بیادم است یکی بنام قیوم صفی بود که قرار معلومات من او در جرمنی زندگی میکند. دیگر که بنام عبدالروف لوال بود و نمیدانم که وی همین اکنون در کجا است.

من یکی از آخیرین نفری لیست خاد بودم که گرفتار شدم ودوران تحقیقام کوتاه تر از یک ماه بود. و من شوک برقی دادن نشدم ( که این نوع شکنجه مورد نظر شان بود) من لت وکوب توسط مشت و لگد توسط مستنطقین متعدد در آن زمان شدم (بنام فوتبال تحقیقاتی) دادن فحش و ضربات درد آور در قسمت زیر زانو در جریان سئوال و از موهای سرم گرفت که سرم به دیوار میخورد و سیلی میخوردم. این عمل یک یا دو مرتبه برایشان در جریان پنج هفته داده شده بود و مرا با بد ترین وضع شکنجه میدادند تا برایشان هویت افراد بلند رتبه و پایین رتبه را افشا کنم کمیته که من برایشان گزارش میدادم و آنها بمن گزارش میداد ولی من هیچ چیزی نگفته بودم و دلیل اینکه من شانس آوردم این بود که من هیچ چیزی برای گفتن نداشتم زیرا کسانیرا که آنها در صدد شناسایی بودند من آنها را نمیشناختم.

در محکمه اختصاصی انقلابی ثانرنوال فقط اتهام نامه عمومی را خواند و جلسه را ترک کرد و قضاوت را سه نفر به عهده گرفت که در آنجا سه نفر شان ماندند. ما توسط یک گروپ 23 نفره محکمه میشدیم و حکم داد گاه شش ماه بعد صادر شد. درماه می و یا جون 1981 ازمیان 23 نفر متهم 6 نفر اعدام شدند، سه نفر (بشمول من) به 16 سال زندان محکوم شدند و ما بقی به 1 الی 12 سال زندان محکوم شدند. X بر این باور است دلیلی که وی این محکومیت سنگین را متحمل شده اینست که وی چندین زبان را میدانست (در آنزمان وی میتوانست شش زبان را صحبت کند) و اینکه وی یک بار توسط استیشن تلویزیون خارجی مورد مصاحبه قرار گرفته بود که آشکارا مستنطقین را به مظنون بودن به اینکه وی یک رهبر مهم گروهی مقاومت و یا یک جاسوس است، هدایت میکرد. شش متهمی که به قتل محکوم شدند هرگز ورق رسمی محکومیت شان را دریافت نداشتند و در جولای 1981 به قتل رسیدند. X بعدآ از اعضای فامیل کشته شده گان دریابید که اعدامها در رادیو افغانستان اعلان شده بود.

X . از ستبامبر 1980 تا دسامبر 1987 در پلچرخی بوده و تقریبآ هشت سال از 16 سال محکومیتش را قبل از رهایی اش در دسامبر 1987 بهمراه صد ها تن طبق پالیسی مصالحه ملی نجیب الله طی کرده است. وی اظهار داشت که ما فورآ بعد از رهایی در داخل قطعات نظامی جنگی رژیم به خدمت گماشته شدیم حتی فرصت اطلاع دادن به فامیل مان را نداشتیم تا زا رهایی مان برایشان اطلاع بدهیم. تعدادی زیادی از رها شده گان که در قطعات نظامی دولت وقت جذب گردیده بودند در مدت چند هفته از وظیفه نظامی فرارکردند و من در جریان اولین هفته خدمت نظامی را ترک گفتم.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به همه سلام

    این گزاراش مشت نمونه خروار است این جنایتکاران و وحشی صفتان خلق و پرچم در وحن فروشی از هیچ چیزی خود صرفه نکردند، جاهلان خلق و پرچم حال به سر افگندگی و در بی خیرتی در کشورهای که یک وقت کرگ می گفتند پناه برده اند و خال فخر فروشی کی کنند که در خرب اقامت گزیده اند.
    برای هر یک این وطنفروشان جای مرک و شرم است هر چند اینها شرم و غیریت افغانی ندارند در زمان روسها اینها از عزت افغانی خود نیز گذشته بودند.
    حال با بی شرمی گاهی از این سوراخ و گاهی از در دیگر در صحفه های انترنیتی ظاهر می شوند و چرند گویی می کنند.
    ملت افغانستان این سگ صفتان را هنوز که هنوز است نه بخشیده و همه اقوام و ملیتهای قهرمان ما ارزوی محاکمه این جاهلان را در سر و مغز دارند.
    نجات اینها ممکن نیست و شرایط بکار دارد.
    خواست من از همه روشنفکران افغانی این است تا این جنایتکاران و جاهلان بی خرد را فراموش نکنند و در افشای این بی ننگ ترین عناصر
    که همانا پرچم و خلق است دریغ نورزوزند.
    راستی بسیار بی ننگ و بی غیریت بوده اند و این باندها خرابکار بالای ناموس وطن هم حمله ور شده بودند.
    مرگ به باندهای پرچم و خلق.
    ملت و مردم افغانستان انتظار محاکمه این وطن فروشان را از یک حکومت دموکراتیک و مردمی خواهان بوده اند.
    جلال ابادی

    • قابل توجه خاص پروژه عدالت برای افغانستان،

      در گزاراش تان جکرن بهرام الدین منحث افسر فرقه 11 یا شده است که این طور نبوده است.
      جکرن بهرام الدین قوماندان فرقه 11 ننگرهار بود و قتل عام توسط وی و به امر وی در کراله صورت گرفته بود .
      دوم اینکه در گزارش تان امده است که جکرن بهرام الدین در نتیجه یک سوقصد به قتل رسیده است که واقعیت ندارد.
      حقیقت این است وقتی که بهرام از کنر به جلال اباد کی اید در وقت فرقه 11 ننگرهار قیام می نماید و در اقر این قیام بزرگ و تاثیر گذار بر وقایع افغانستان شمرده شده است که در حدود 600 افسر انقلابی ضد روس و ضد خلق و پرچم در قیام کشته و اعدام شدند.
      در حدود 120 نفر انظباطان در قیام رول عمده را بازی کرده بودند.
      پروژه عدالت برای افغانستان یک جانبه قضاوت نموده است و علت ان این است که در ترکیب این پروژه عدالت پرچمی ناموس فروش جاه گرفته اند.
      قابل توجه پروژه عدالت> در زمان تر کی و امین که مدت حکمروایی انها 21 ما بود این قدر جنایت صورت گرفته . به گفته شمایان در ان زمان در حدود 8 هزار نفر در زندان پلچرخی زندانی بودند.
      ایا شما اقایان می دانید که در زمان ببرک وطن فروش و ناموس فروش چند هزار در زندان پلچرخی زندانی بود؟ در حدود 45 هزار انسان بی گناه در سلول های پاچرخی نگاه داری می شد که تنها در بلاک ششم در حدود 8 هزار زندانی وجود داشت.

      پروژه عدالت ایا کور است و یا جاهلان در ان پروژه جاه گرفته اند.
      در زمان پرچمی ها بی غیریت و وطن فروش دسته جمعی هر شب تنها از زندان پلچرخی به ده ها انسان بی گناه از زندان بیرون برده می شد و کشته می شد.
      پروژه عدالت برای افغانستان عدالت نکرده است بهتر است برای ان پروژه بی عدالتی گفت بیسار به بی شرمی از پرچمی ناموس فروش نقل قول کرده اند.
      در زمان نو سال تجاوز روسها این وطن فروشان بی ننگ چی نبود که نکردند؟
      در مدت 18 ماه که تره گی در قدرت بود کارمل بی ننگ گفته بود همه ساکنان کنر را از بین ببرید.
      این پروژه نا عدالت از محاکمه اختصاصی انقلابی یاد کرده اند و لیکن نگفته که این محاکمه در زمان امین و تره کی وجود نداشت این محاکمه از ببرک کشمیری و وطن فروش برای کشتار مردم افغانستان ایجاد شده بود.
      ایا پروژه عدالت به راستی کور است و یا وطن فروشان پرچمی در ان جا جاه گرفته اند .
      من از امین و تر کی دفاع نکرده و کارمل و نجیب با این دو برای من همه و همه وطن فروش بوده اند.
      چشم پروژه عدالت کور شده است.
      و اگر کور نیست از جنایت 9 ساله پرچمی ها<،شکنجه توهین ، اعدام های روزمره، و بمبیاردمان های کور روسها و استفاده از راکت های اسکاد یاد اوری نمایند.
      من خوب یه یاد دارم که اولین راکت اسکاد بلای کنر فیر شده بود ودر اقر ان صدها دکان و صدها انسان بی گناه کشته شده بود.
      پروژه عدالت از جمله 40 هزار قریه موجود در افغانستان که 38 هزار ان توسط طیارات روسی و توپ های پرچمی به کلی از بین رفته و در کنار ان سرک ، جاده، گاو ، حیوان ، باع و همه چیز به شمول انسان بی گناه همه و همه کشته شده اند ایا چشم پروژه عدالت کور است؟
      ملت افغانستان این طور عدالت نمی خواهد.
      در حدود دوصد و یا بیشتر از ان توسط پرچمی ها اعدام شده اند.
      مرگ به باندهای وطن فروش پرچم و خلق
      جلال ابادی

  • جلال ابادی صاحب شما راست میگوید که در جنگ های چندین ساله تعداد زیادی از هم و طنان ما کشته شدند ولی شما فقط قسمت کشتار احزاب خلق و پرچم را متوجه شده اید , شما در باره طالبان و یا مجاهدین و یا تعداد زیادی که از پاکمستان برای نابودی افغانستان خاصتاء نابودی یک یک متر کابل از پاکستان و کشور های عربی داخل کشور میشدند اصلاء حرف نزده اید . مثل اینست که شما رابطه خاصی با اعراب و پاکستانی ها دارید . حرف های که نوشته اند همه اش تکراری است , قبل از بر قراری حکومت خلقی و پرچمی در افغانستان آی اس آی که در دهه هفتاد تعدا اعضای ان زیاد تر هشت صد هزار نفر بود نت ورکی را برای تباهی و یا بدست گرفتن افغانستان ترتیب داده بودند که درین فعالیت در حدود هفتاد هزار افیسر آی اس آی مشغول تشکیلات در صوبه سرحد پاکستان بودند . و درین نت ورک محصلین لیسه ها رحمان بابا و خوشحال خان و فاکولته جلال اباد شامل بودند و همیشه شاگردان این لیسه ها بین کابل و پشاور در رفت و امد بودند . خلاصه بعد از سرنگونی حکومت داود آی اس آی بنام اسلام شروع به تخریبات نمود ( گرچه قبلاء پاکستانی ها در سالهای 1340 شروع به تخریبات نموده بود ) ولی بعد از داود در شروع رژیم تره کی کشتن و غایب نمودن و قتل های داخل خانه های اشخاص سر شناس زیاد شد تا اینکه امین قدرت را بدست گرفت و دانست که جمعی غفیری از افغانها را به نام های اسلام و پشتونیت و یا مجاهد آی اس آی و سی آی ای و گروپ های اسلامی پاکستانی برای نابودی افغانستان تعین نموده اند . خلاصه باقی شما داستان را خبر دارید که حکومت افغانستان وقتی دانست که مسلمانان پاکستانی و اعرابی افریقای و مسلمانان بی روزگار چیچن و کشور های دیگر اماده نابودی افغانستان گردیده اند ایشان نیز در دفاع افغانستان کمر بستند و هر انکه معصومانه و یا دانسته زیر بیرق اسلام و جهادی که آی اس آی و سی آی ای برای شان ترتیب داده بود ایستاده به نظر امدند ؛ زندانی نمودند و یا به حساب شما در قبر های دسته جمهی دفن نمودند . بر خلاف گفته همه در زمان امین در روی سرک های کابل اب از اب تکا نمیخورد و مردم بهترین زنده گی را داشتند و از کشت و کشتار و جنگ و خون خبری نیود تا تاریخ بیست و پنج دسامبر سال نوزده هفتادو نه ؛ حفیظ توانسته بود خود فروخته شده گان بدولت پاکستان و یا امریکا را از افغانستان دور نگه دارد . یک عده همیشه به حکومت های چپ دشنام میدهند ولی به گلبدیتن حکمتیار که هنوز از آی اس آی پاکستان ماهانه تنخواه میخورد حرفی نمیزند و یک بار حکمت یار به کمک حمید گل میخواستند جلال اباد را از افغانستان بریده وصل خاک پاکستان نمایند . اگر نجیب در ان جنگ از میزایل های اسکاد استفاده نمینمود و در حدود پنج و یا شش هزار وطن فروش مسلمان را نمیکشت امروز ما جلال اباد نداشتیم و تو خو را با سر بلندی جلال ابادی نمیگفتی . وقتی خوست را بعد از کشتن هزاران جوانان وطن پرست که با شکم گرسنه و اسلحه نا کافی در مقابل پاکستانی ها و مسلمانان و مجاهدین وحشی و بی ناموس و وطن فروش و بی غیرت که تکری های خالی سبدی را به پشت های خود برای چور و چپاول شهر بسته داخل خوست گردیده بودند و ( حقانی ) بی غیرت وطن فروش بی ناموس امر بریدن حتی سیم های برق و کیبل های برق را به دزدان و قطالریقان مسلمان پاکستانی و عربی داده بود که حتی او را در شهر کویته و پشاور سیم فروش صدا میزدند , اسماعیل خان وطن فروش بی ناموس بی غیرت مادر حرام به جای اینکه شورش هرات را که بر اساس دست درازی های ایرانی های مترصد بدبختی افغانستان ترتیب داده شده بود بخواباند و مانند یک عسکر افغانستان وظایف خود را انجام دهد فرقه هرات را چور نموده و اسلحه که برای دفاع از افغانستان بود دزدی نموده بدست دزدان و اوباشان و کسانی که در ایران در مشهد در فرقه ( 78 امام زمان ) تربیت یافته بودند , تقسیم نموده بزرگترین وطن فروشی و بی غیرتی و بی ناموسی را انجام داد . شما اول بر بی غیرتی بی ناموسی وطن فروشی کسانی که تحت نام اسلام به مادر وطن خود خیانت نموده اند محاکمه نماید . جناب جلال ابادی خود یک مثال زنده وطن فروشی و خیانت به افغانستان و حرامزاده گی و بی ناموسی است که اگر برای رفتن به بهشت از ایشان یک شب مادر ایشان را حتی با مسلمه کذاب خوابید بخواهند ( نه ) نخواهند گفت . همه نیرو های مترقی باید به یاد داشته باشند که در ساختن افغانستان از تجربه گذشته استفاده نموده در افغانستان فقط کسی حق زنده گی دارد که فقط افغان باشد . کسی که پشتون و یا هزاره و یا تاجیک و یا مسلمان و یا هندو و یا عیسایی است باید در قبر ها دسته جمعی دفن گردند . باید برای شادی و خوشی روح شهیدان که از هر جناح ( مسلمان ؛ هندو ؛ مجاهد ؛ حزبی و یا غیر حزبی ؛ حتی اجنت های آی اس آی و سی آی ای ) که درین جنگ سی ساله کشته و یا شهید شده اند ؛ تصمیم قاطع گرفت برای ساختن افغانستان دور از دست برد وطن فروشانء چون نمک خواران آی اس آی و ایرانی و دارو دسته امریکای زاده ها . برا ی کسانی که کمر بر نابودی افغانستان بسته اند فقط مرگ میتواند علاج باشد . افغانستان برای قایم بودن بر تاریخ خود و حیثیت خود خون میخواهد و این خون را فرزندان اصیل او خواهند داد و خون خواهند گرفت .

    • جلال ابادی جان .

      اگر درست, حسابی ,منطقی بررسی شود دیده خواهد شد که اوغان های خلقی و امینی هزران جرم وجنایت را بر عیله مردم بیگناه و بی دفاع انجام داده اند بدون پرسان و جویان از یک سازمانی عادی گرفته تا ولسوال و والی ...... مردم را بنابر خصومت شخصی قبیلوی ,مذهبی , زبانی ,سمتی ... از جوالی تا والی را بی رحمانه سر به نیست کردن انان چون همه اوغان ها بر کشتن و کندن سوختن پا فشاری میکردند , تا جایکه به همرزمان پرچمی خود رحم نکردند هزاران جوان پرچمی را تیرباران کردن . مثل طالبان خود کوزه گر و خود کوزه خرو خود کوزه فروش بودندقاضی, باز رس و مستنطق در کار نبوداز پشتوالی کار میگرفتن .

      در هر چیز زیاده روی میکردند چون گذاشتن بروت , خوردن شراب و نصوار , اصلاحات اراضی , باسواد سازی کشتن مردم یا به یک حرف کمونست تر از استالین و برژنف شده بودند تر هکی صاحب عکس خود را در پهلوی عکس های رهبران کمونیزم مارکی انگلس و لنین نصب کرده بود , سال تولد اش که معلوم نبود سال پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه رابرایش انتخاب کرده بود , قریه یا جای تولد اش را شهرت جهانی بخشیده بود میخو است انقلابش در ماه اسد یا ازمری رخ بدهد تا چون شیر درنده همه را بخورد و بدرد به سور کلی سور خلقی سور رنگ سور سور زیاد ارج قایل بود حتا سور شرلب و سور مرغ را خوش داشت حالا اگر حبیب اله رفیع جان عقیده دارند که خلقی ها مردم بلند شده از دهات از عمق اجتماع , دلاور ...... بودپس گناه ما شهری ها چه است .

      کار های را که همین دهاتنی ها کرد شهری های پرچمی نکرد چون باسواد سازی زنان در اطراف , شتاب وعدم اندازه ومعیار در اصلاحات ارضی .............

      به اصطلاح مشهور ما پرچمی ها مردم را خلقی ها به کوه ها بالا کردند بعد از به قدرت رسیده پرچم - پرچم هر کاری را انجام داده مردم که از کوه ها پایین نشدن خصوصا که بعضی ها پشتیبانان خارجی مسلمان وغیر مسلمان را پیدا کرده بودند .

      کارمل تمام زندانی های باقیمانده در زندان های کابل و ولایات را رها کرد فرمان عفو جوزا 1360 او در مورد مخالفین مسلح تا اخرین روز های سقوط نجیب جاری بود هر که از فرد عادی تا قوماندان و رهبران مخالفین میتوانست ازاین فرمان استفاده کنند .

      گرفتاری ومحکمه بی مورد را منع کرد و فقد وظیفه ارگان خای مسوول قرار داد,هر زندانی دوسیه میداشت از طریق باز رس و قاضی ...مورد تحقیب عدلی قرار میگرفت لباس غذا ....مطابق قانون همان زمان برای زندانی سیاسی و جنایی در نظر گرفته شده بود هر سال بمناسبت های گونا گون زندانی ها رها میشد ند مثلا کسی به بیست سال زندان محکوم میشد فقد پنج شش سال را گذشتانده رها میشد ..

      در زمان کارمل کسانیکه مسلحانه در برابر رژیم قرار میگرفتند زندانی میشد. مگر کسانیکه پایه های برق مکاتب پل ها و کارخانه ها را تخریب و حریق ومنفجر میکرد مردم را ترور ....... نباید زندانی میشد تطبیق قانون عدالت است ؟؟؟؟

      همین حالا کسانی بنام طالب وووو که مردم را میکشند ویا مکانی را منفجر میکنند جزا نمی بیندندمجرم وجنایت کار نیستند کسانیکه در زمستان ها برق را بر مردم بی گناه و بی دفاع که هیچ گونه ارتباطی با رژِم نداشتندقطع میکردند جرم نبود ؟؟؟؟

      در مقابل دولت کارمل و نجیب ده کشور قدرمند با ده ها گروه ضد دولتی داخلی با همه امکانات با پرپاگنده های قوی تبلیغاتی و مغرضان منطقوی قرار داشت خلقی های امینی و تر ه کی نیز علنی و غیر علنی تبلیغات خصمانه را براه میانداختن پس باید انتظار چنین دورغ ها و پروپاگند های زهرالود را داشته باشیم ..

      ارگان خاد بدون شک در گرفتاری مخالفین دولت, مفسدین الوده به فساد و اختلاس سهم بر جسته داشت
      اما این دیگه دلیل نشد که هر که در زندان پلچرخی چند روزی را سپری کرده اند همه زندانی سیاسی بودند ده ها بلاک در داخل زندان پل چرخی وجود دارد که فقد سه تای ان مربوط به سیاسی ها بود .

      برادر جنایت جنایت است درست است شاید یک فیصدی کمی کار های غیر قانونی در رابطه به گرفتاری ها صورت گرفته باشد انهم بنابر شرایط زمان و مکان همان وقت ناچیز است ما ادعا نداریم که ما فرشته های اسمانی بودیم سوه خطا داشتیم ما حاضر هستیم همه کار های غیر قانونی و خلاف رفتاری ها رژیم های داووتی , ظاهری , تر ه کی , امینی و دوره ما کارمل ونجیب همه جانبه درست مسلکی بررسی شودوما اگر مقصر و مجرم شناخته شدیم حساب بدهیم اسناد های گرفتار شده گان زمان کارمل و نجیب همه موجود است چیری که وجود ندارد در زمان امین و
      تره کیست - دوست ودشمن قبوال دارند که زمان کارمل و نجیب با زمان خفقان تر ه کی و امین فرق دارد درجنایت امین و تر ه کی پرچمی سهمی ندارندفقد یکی دو نفر پرچمی چون لایق .... بنابر هم قبیله یی بودن با انان در کنار شان بودند و بس اما دوره کارمل و نجیب اگر خوب است یا بد متعلق به هر دو جناح پرچم وخلق است .

      گروه های مجاهدین نیز باید در زمان جهاد و زمان حاکمیت شان در کابل و ولایات در همه عرصه ها از فساد اختلاس بیت المال , چور وچپاول داریی عامه دولتی و ملکیت های شخصی مردم ,پوا و اسلحه جهاد ,همجس گرایی تجاوز به اطفال و زنان ,استفاده چرس و تریاک در بین شان , سلاح فروشی و جاسوسی به اجانب , حریق مکاتب وتاسیسات عامه دولتی استیشن های برق تا بر خورد غیر انسانی با اسیران دولتی بخصوص سربازان بی گناه حساب بدهند .

      انان هیچگونه زندانی نداشتن بخش قضایی اصلا وجود نداشت تا امروز حساب کشته های خودشان را ندارند .............

    • به همه سلام،

      قابل توجه خان و اپریل،

      هموطنان توجه کنید که مترقی بودن جی است ایا مترقی بودن ان بود که شمایان انجام دادید؟
      این درست که اخوان فاسد تر و جنایت کار بوده اند و لیکن همین شمایان بودید که بعد از کشتار 14 ساله تان باز هم دل تان سرد نکرده و از اینکه از کشتار ملت غیور شمایان لذت می برید و برده اید باز هم یک جناح تان به نام قوم با شورا نظار و باند دیگر بنام سمت با گلبدین بکجاه شدید و در کشتار بی رخمانه مردم باز هم حصه گرفتید .
      هموطن کجاه ان مترقی بود؟
      رفتن با روسها یک جنایت و تکرار ان رفتن با اخوان جنایت دیگر .
      چطور مردم افغانستان حاضر شوند شمایان را عفوه کنند؟
      ایا شما قابل عفو هستید؟
      برای ملت غیور و ازاده افغانستان شمایان و امثال شما هر یک گلبیدین، ربانی، سیاف، مسعود،و طالب هیچ نوع تفاوتی ندارید شما تحت عنوان ترقی مردم را کشتید و دیگران به نام اسلام.
      گفته خودت تان جنایت جنایت است.

      در زمان کارمل در یک شب و روز یعنی در 24 ساعت در حدود 9 صد افغان کشته می شد، خان و کاشان اش ویران می شد ،
      ایا شما فراموش کرده اید که بادران روسی تان با همکاری مستقیم شمایان از جمله 40 هزار قریه 38 هزار انرا نیست و نابود کردید، این جناین نست خیر چست؟
      شمایان و مامورین بلند رتبه تان که مشاورین را دعوت می کردند ایا به یاد دارید که جام شراب چگونه خالی می شد؟
      ایا از محافل رقص و اواز چیزی به یاد تان مانده است؟
      به گفته خود بادران روسی تان که کارمل را یاوه سرا و شرابی یاد کرده اند.
      شما یک سوال مرا جواب بدهد که شهار می دادید که مرگ به غرب، چطور شد که همگی رهبران تان به غرب پنادهنده شدند و در غرب زندگی می کنند؟
      ایا شما می دانید این همه مسولیت و بربادی که امروز مردم غیور افغانستان با ان دچار است از گجاه بلای این ملت قهرمان نازل شد؟
      ایا جواب انرا دارید؟
      این همه مشکلات و کشتار و خرابی کشور از نتیجه تجاوز روسها بوده است
      مسول این همه بدبختیی ها بدوش شمایان است.
      شما خو علت و معلول را خوانده اید؟
      عوامل کشتار و ویرانی و محصول ان تجاوز روسها وحشی است.
      جلال ابادی

  • جنایاتکاران شورای نظار و کارملی های پرچمی

    http://www.youtube.com/watch?v...

    • افتخارو صد افتخار به این افسران و جنرالان قهرمان که نخست کودتای کلب الدین تنی را ناکام نمودند و بار دوم پوز ننگین لشکرپاکستان پنجابی کلب الدین را در جنگ جلال آباد به خاک مالیدند و با شهامت و قهرمانی از حریم مقدس وطن دفاع کردند ! شما ها صد بار فلم بسازید ، یاوه بگوئید و قوله بکشید ، اما مردم ما سگ را از شیر تمیز کرده میتوانند . باز میخواهید مانند پته خزانه جعل نمائید ؟ اما دیگر بسیار دیر شده !( ... اونجه توپنگ مانده توپنگ ! زه واخله که نه !! هه هه هه هه هه ! )

    • شما بدون شک اعصاب خود را از دست داده اید.

    • آقای بابر لطفاً به آن دیوانه جواب ندهید که چلو مزار است. نه شرم دارد و نه حیا. صرف کدام وقت با کدام نفر لغت پران دیده و چند تا لغت یاد گرفته. اما هر قدر کوشش میکند مرداری خود را پنهان کند باز هم رگهای چلویی اش رسوایش میکند۰

    • مرغ بگیل های سلیمان کوهی هم وقتی ایزکی قدکشک کد ، شمله خوده بالاتر بسته کده از پشت دیوال قود قود خوده میکشن ! خان ولی خان ، بعد ازیکه ده میدان جنگ توپنگه فراموش کدی ، شوفتر شده ده کجا خو کده بودی که حالی برآمدی یا ایکه سر تخم خو بودی ؟!

  • khan صاحب !

    این انعطاف پذیری سیاسیون پرچم در مقابل پشتون های خلقی چرا باید میبود ؟ واقعاء برای حل و فصل کشیده گی های موضعی بود ؟ و یا برای از هم نگسیختن حزب بود ؟ و یا اعتماد به نفس سیاسی سیاسیون پرچم همیشه کم بود ؟ . من در موقعیت های حساس متوجه بوده ام که سیاسیون پرچم به جای تصمیم گیری قاطع حتی اگر حزب کاملاء در معرض نابودی قرار گیرد , دست به انعطاف سیاسی زده اند و چشم پوشی از محاکمه اعضای حزب خلق نموده اند . من شخصاء به کیفیت حزب سیاسی معتقدم . کمیت که در صدد انتقام و بر اوردن عقده های شخصی و حاکم ساختن قوم و خویش بر دستگا کار و مردم باشد کمتر از خیانت به عدالت نیست , مگر امروز من تا چه حدی باید جواب این همه سوال منصفتانه مردم را بدهم ؟ اگر من مانند همه از همه اعضای حزب دفاع کنم ,ایا میتوانم از شهنواز تنی دفاع کنم و یا میتوانم دلیل قانع کننده برای برگشت این شخص در صحنه سیاسی افغانستان برای مردم داشته باشم ؟ . من در کشور چون افغانستان که محترم ترین مردم دنیا را دارد میتوانم احساسات شان را نادیده بگیرم ؟ و رنگ سرخ که کاملاء در مقابل ان حساسیت سیاسی و مذهبی دارند بر در و دروازه شان رنگ کنم ؟ و بروت های مانند استالین که " مسلمانان را در اطاقی تاریکی مینداخت و میگفت که نان از خدای بخواهید که به ان عقیده دارید "بر چهر ام بگذارم ؟ و حتی به ملاه مسجد کوچه خود رفیق رفیق بگویم ؟ . من متیقن شده ام که هر پرچمی یک وظیفه دیگری نیز دارد وان وظیفه جنگ به مقابل خلقی است که صفات بالا را داشته باشد . امروز ما به خاطر دوستی با خلقی پشتون از کشنده ترین مرحله سیاسی میگزریم . این حرف من شاید خلاف اصول باشد ولی کارد به استخوان رسیده است . من شخصاء از خلقی های پشتون متنفر هستم ایشان اصلاء شعور سیاسی ندارند .

    • آقای اپریل ! بخاطر زدودن این لکۀ سیاهی که با باخلقی های آدمکش امینی در مقابل کمیته مرکزی تان آقای ببرک کارمل مشت ها رایکجا گره نموده بلند نمود و شعار داد که ما یکی هستیم ، کار و پیکار تان بی نتیجه خواهد بود . شما پرچمی ها را در کودتا شریک ساختند (که بار ها از زبان امین شنیده ام میگفت این کارغلان را ما سور خلقیهای اوغان به قدرت رسانیده ایم !! ) بعد از شش جدی که روسها اوغانستانرا اشغال کردند روی چی مصلحت و بینش سیاسی با خلقی های بیدانش و قبیله پرست دوباره پیمان و اتحاد کردید ؟ در صورتیکه مرحوم کارمل در آن زمان با وجود لشکر کشی شوروی از محبوبیت خاصی در بین مردم ما برخوردار بود باید چند خلقی اگسایی و کامی را بدار ها میآویخت تا کمی مردم میدانستند که واقعأ شما را شوروی ها بخاطر خدمت بمردم آورده اند .

      بلی آقای کارمل تا توانست پرده پوشی جنایات خلقی ها را نمود ، ولی بدون اینکه این سور خلقی های بی فرهنگ به کمک و یاری کارمل بشتابند و روی سیاه خود را کمی سفید سازند ، تبلیغ مینمودند که کارمل شوروی را آورده ، اگر ما کشتیم و بستیم ، مملکت را که نفروختیم . ( اینکه شوروی ها به اساس درخواست پی در پی خلقی ها ‘تره کی و امین’ داخل اوغانستان شده اند بسیار تعداد محدودی از مردم میدانند ) با در آغوش کشیدن منفور ترین قشر روشنفکر بنام خلقی بعد از شش جدی شما حکم شریک شدن در جنایات شانرا بدست خود امضا نموده اید . بعد ازان رویداد که مردم به تلویزیونهای خویش دیدند که کارمل چند خلقی آدمکش و بی فرهنگ را در آغوش گرفت ، گفتند : سگ زرد یار گرگ !! میبخشید آقای اپریل ، یک واقعیت بود عرض کردم امید آزرده نشده باشید !

  • مزاری !

    اگر کسی اشخاص را به نام های سگ زرد و گرگ و یا شغال یاد میکند , حتماء خودش روباه است و روباه هیچ وقت به شهر نمی اید , چرا که مرگ روباه در شهر است بدست مردم . بهر حال روباه یک خاصیت دیگر نیز دارد و ان این است که معلوم نمیسازد که هدف و شخصیت اصلی او چه است و با کی است و یا هیچ وقت از ماش بودن نمیگذرد و از هر طرف که کشته شود به سود خود استفاده میکند . ما کسانی را داریم که همیشه از حرفهای مردم نقل قول میکنند ولی خود راه و روشی خاصی در میان جامعه ندارند .من توصیه میکنم به تو که کتاب بخوان و حد اقل یک ساعت وقت خود را صرف دیدین وب سایت های دیگران کن . و در نوشتن عفت کلام را و نزاکت خیال را مد نظر گرفته به همه احترام کن .

    • آقای اپریل ! تشکر از رهنمایی تان ، آرزو دارم تا همیشه عفت کلام را مراعات کنم ولی ندانستم در کجای پیامم شما به نقض عفت کلام برخوردید که پدرانه نصیحت فرما شدید و غضب و غضبناک پیام فرستادید ؟ بهر صورت . اینکه مردم شهر و ده ما کی میکشند و کی را خواهند کشت در آنیده ها معلوم و هویدا خواهد شد . حکم پیش از محکمه چرندی بیش نیست !!

      ما ها ها ها همانهایم که به خاطر حفظ حاکمیت شما عسکر دادیم و به خاطرتردد ظلم و ناروای مجاهد جزیه ! ما همانهایم که شما هم ما را کشتید و بستید مجاهد هم و طالب هم !! ما همانهایم که در پائین ترین صفوف تماشاگر کاروایی شما ها بودیم که چگونه مست پیروزی جیپ سواری میکردید و به حریم ناموس و خانه های مردم بنام پاکسازی و تلاشی تعرض میکردید و مجاهد بنام حفظ اسلام عزیز؟ دار و ندار ما را تاراج کردند ، کشتند و به آتش کشیدند . ما همانهایم که بخاطربقای حاکمیت خود ، شما سر خانه و فرزندان ما سکات می فرستادید و مجاهد سکر ! ما همانهایم که مادران ما جسد تکه تکه شده فرزندان خود را در خریطه و دستمال از شفاخانه ها و مساجد تسلیم می شدند .

      اگربه اساس قانون نسبیت حکومات خلقی ، پرچمی ، مجاهد ، طالب . تنوکراتها را مطالعه نمائیم ، یگانه حکومت نسبتأ مردمی نسبت به دیگران را ، تنها میتوان از پرچمی ها را دانست . البته این نظروبرداشت کاملأ شخصی این حقیر بیسواد است . اینکه باعث رنجش شما شده ام معذرت میخواهم .

      فراموشم نشود که تا هنوز شرف شمولیت هیچیک از باند های سیاسی را حاصل نکرده ام که طرفم معلوم باشد . ما همان مردمی هستم که بخاط خلاصی از شر ظالم به شما هورا کشیدیم ، به مجاهد و طالب الله و اکبر گفتیم و حالا از شدت گرسنگی گیاه خوریم . بدون (...) تا رعایت عفت قلم را نموده باشم !!

    • آقای اپریل!

      کاش چند روز پیش در سایت حضور میداشتید و از درسهای چلوشناسی استفاده میکردید که توسط بنده پیش برده میشد. در آنصورت در بارهً شحصیت مزاری سوال نمیکردید۰ حالا هم اگر میخواهید مزاری را بشناسید در بارهً چلو های مزار معلومات حاصل کنید۰

      پیروز باشید۰

  • مزاری !
    از این به بعد میتوانی مشخص باشی و در جمع از کسانی که برای یک افغانستان مقتدر در عمل هستند یکجا شوید . این لنک از پیام نهضت است که توسط فهیم ادا تازه نوشته شده است .

    http://www.payamenahzat.org/fi...

    موفق باشید .

  • Sir :

    I believe that we have to move forward and we have to rebuilding Afghanistan as soon as possible . re constriction of Afghanistan have nothing to do with communist or Islamic group . in this regard we need your help and please do not stand behind a broken wall of same ideology or same School of thought who long a go was active in afghan society and it was negative . every thing changing too fast . and doing something positive for Afghanistan is duty of all afghan . regard .

    • تو ارزش انرا نداری تا کلام را با سلام با تو اغاز کرد. همیشه فحش و همیشه توهین و هتاکی؟ تو دیگران را وطنفروش و بیناموس میخوانی!! ولی اغا زاده خودت چه تاج افتخاری بر فرق این ملت زده یی که حالا به اعمار ملامت خانه یی بنام تو دست یازیم؟ زمانی که ما بهترین فرزندان حزب خود را در راه دفاع از ناموس تودر برابر پاکستان و نوکرانش قربانی کردیم تو مصروف چه بودی؟... مصروف بمب گذاری و تخریب مکاتب-شفاخانه ها-پل ها ودیگر تاسیسات عام المنفعه ؟ یا مصروف مسموم ساختن متعلمین مکاتب ؟ یا مصروف راه گیری با دزدان شمالی و اتش زدن هزاران واسطه نقلیه که برای گرسنگان پایتخت مواد اولیه انتقال میداد؟..حال خود قضاوت کن که تو وطنفروش و ناموس فروش هستی یا کلرمل و همرزمانش ؟

      • با انکه بار ها گفته ایم که شرایط قسمی اورده شد که مردم منافع خود را تشخیص نداده در همسویی با اخوان وطنفروش بخاطر تامین منافع پاکستان در تبانی با ماویستان عقده پرقرار گرفته و رژیم را واداشت تا به اقداماتی دست بزند که خالی از اشتباهات هم نبوده.. ولی هدف مشخص و انسانی بود که دستاوردهایی هم با خود داشت:
        — فرمان منع دختر فروشی ها، و تعیین حق و مهر مطابق بموازین دین مقدس اسلام.
        — فرمان توزیع زمین بدهاقین کم زمین و بی زمین.
        — تعمیم سواد بحیث یک جنبش سراسری در کشور و آموختن سواد برای زن و مرد.
        — تهیه مواد کوپون ارتزاقی بمامورین دولتی، اجیران و کارگران طور رایگان.
        — فرمان رهایی هزاران زندانی از محبس پلچرخی، محابس کابل و ولایات.
        — اعمار منازل مسکونی در ساحه مکرویان و پروژه های پنجصد فامیلی خیرخانه
        — مساعد ساختن زمینه های تحصیلات تخصصی و مسلکی برای کارگران در داخل و خارج کشور.
        — ایجاد کوپراتیف های زراعتی برای تقویه بنیه مالی دهاقین و مالداران.
        — ایجاد کوپراتیفهای مامورین برای تقویه بنیه اقتصادی آنان.
        — مساعد ساختن زمینه های کار مساوی و حقوق مساوی برای زنان در ادارات دولتی و امور نظامی .
        — مساعد ساختن زمینه های تحصیل برای مستحقین در موسسات عالی تعلیمی در داخل کشور و خارج از آن .
        — اعمار هزاران مسجد از سطح ولایات تا سطوح ولسوالیها و علاقه داریها برای مردم متدین وطن عزیز ما افعانستان.
        — عمدتا دفاع مستقلانه از ولایت مشرقی بدون اشتراک قوتهای نظامی شوروی که نکته عطفی در تاریخ پُربار میهن عزیز ما بوده و جاودانه خواهد درخشید.

        و اینهم دستاورد شما ها :
        — کشتار دسته جمعی ساکنین افشار کابل.
        — کشتار مردم بیدفاع و شریف سه دکان چنداول.
        — کشتار مردم شریف کابل و غارت اموال و دارایی ها .
        — تجاوز های جنسی به دختران باکره و جوانان نو بالغ میهن.
        — بسته نمودن درب مراکز تحصیلی و خاصتاً اخراج زنان و دختران از وظایف دولتی و آنها را مقید به امور خانه داری و منزل دانستن.
        — بسرقت بردن آثار باستانی و چور و چپاول موزیم ملی کابل و فروش آن به پاکستان و سایر کشور ها.
        — تخریب مجسمه بودا که پُرارزش ترین اثر تاریخی میهن عزیز ما بشمار میرفت.
        — آتش سوزی و تخریب سراسری وطن.
        — ترویج و کشت خاشخاش .
        — بقتل رسانیدن صادقترین فرزندان تحصیل کرده و وطنپرست میهن تحت نام کمونست و کفر و الحاد.
        — بسته نمودن درب دانشگاه ها و موسسات تحصیلی کشور.
        — فیر هزاران راکت بالای شهر کابل و اهالی نجیب و شریف آن
        اینها نمونه هایی از صدها کرده های شما (ماویستها )و برادران مجاهد و استقلال طلب میهن عزیزما بوده که از دوران گرفتن قدرت تا امدن رژیم پوشالی کرزی کماکان ادامه داشت.
        چه هرگاه محکومیت دولت انقلابی یعنی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان و اعضای رزمندۀ آن به خاطر حضور نظامی قطعات اتحاد شوروی بود پس موجودیت نظامی قوای ناتو را شما چطور ارزیابی می کنید؟

      • نمیدانم درین مورد چرا مهر خاموشی بر لب گذاشته و از انسان کشی های ناتو و همدستانش نمیگویید ؟ ایا فکر میکنی جنایاتی که حالا تحت نام حقوق بشرودموکراسی صورت میگیرد کمتر از زمان گذشته است ؟ یا جناب شما عادت کرده اید که فقط کثافات پرچمی ها را همیشه به سر و روی تان بمالید ؟؟؟
    • دوست عزیز آقای حقبین ! با تأئید فرموده های شما ، این حقیر از جمله نخستین دانش آموزانی بود که بدون در نظر داشت موقف حزبی ، سازمانی ، قومی و نژادی بعد از طی مراحل امتحان کانکور در سال 1360 مستحق بورس تحصیلی شده بود . بعد ازینکه عازم شوروی شدم حتی نزدیکترین دوستان ما باورمند این تعغیر بنیادی نبودند که چگونه امکان دارد پسر بچۀ اطرافی که نه سردار است و نه حزبی بخاطر تحصیل به خارج کشور میرود ؟ نتنها که این تحول و باز نگری در عرصه آموزش تحصیلات عالی به اساس شایسته گی بمیان آمده بود ، بلکه انتخابی بودن والی ها از کادر محل ، شهر دار ها ، ولسوالها ، سارندوی ، ادارۀ ارگانهای محلی همه و همه از کادر محل به اساس شایسته گی و لیاقت کاری برگزیده شده بودند . جلو خودسری های دستگاه خاد گرفته شده و مردم آهسته آهسته باورمند شده بوند که شاید در آینده نظامی به وجود آید که بتواند راه ترقی کشور را پیش گیرد . اینکه در پایان کارسیاست مصالحه ملی نتوانست پیروز شود علت های دارد که درین پیام کوچک نمیشود به بررسی گرفت ولی همیقدر میتوان عرض کرد که این سیاست در نخستین روز های تولد خویش بر بنیاد ناباوری ها ، حسادت ها ، تنفر ها و کوته اندیشی ها استوار بود . اگر طراحان سیاست مصالحه ملی شخصیت های فراقومی ، اندیشمند پیروزی و صاحب ایدیولوژی استوار میبودند امکان آن میرفت تا باری را بجایی برسانند . ازبین رفتن بلاک سوسیالیزم منحیث پشتیبان دولت مرحوم داکتر نجیب ، نبود سیاست ملی و تفکر فرا قومی در داخل حزب ، شاخه شاخه شدن حزب ازداخل ، نبود اعتماد در بین اعضای رهبری و غیره عوامل باعث آن شد که سیاست مصالحه ملی به ناکامی بیانجامد و از پیآمد آن همه تا حال رنج میبریم . پیروزی شما را آرزو دارم .

    • سلام خدمت همه بخصوص جلال ابادی جان کابلی شده و اپریل جان ( در عجبم که چرا چون نابغه شرق تر ه کی صاحب به اپریل چسپیده یی نکندزیر کاسه نیم کاسه هست ).

      اقای جلال ابادی -هر حرکت سیاسی باید از کوه ها و دشت های دشوار عبور کند هفت خوان رستم را را پشت سر بگذرانند تا به منزل مقصود برسند راه مبارزه سرک کابل قندهار نیست به راه دست نخورده دایکندی و پنجشیر ... میماند پس در این راه هزاران موانع وخار مغیلان وجود دارد هرحرکت مخالف و موافقین خود را دارد .

      ارشاد فرموده بودید گویا ( کشتار چارده ساله ...)برادر ملگری دوست ایا دیگران نبودندکه بی گناهان را ظالمانه بقتل میرسانند ؟؟تنها ما بودیم که کشتار میکردم برای چه چرا ؟؟؟ایا ما تصمیم داشتیم همه را بکشم ؟؟؟اگر کسی مکاتب و شفاخانه ها را حریق پل ها را تخریب و افرد بیگناه را بگفته قوماندان عبدالحق بچه خوانده تاجر و کوین الیزابت دوم افراد مشکوک را میکشتن بالای دختران مکاتب چون والی کنونی شما گل اغا شیرزی تیزاب میپاشند ترور وانفجار میکردند عرب و پاکستانی و انگریز را میاوردند ایا دست زیر الاشه می نشستیم ؟؟

      (بنام قوم با گروه های .....یکجا شدید ....)برادر کسانی در بین مابا شتاب و بدون تضمین اجرایی ان یکشبه میخواست قدرت را به گروه مفسد ظاهرشاهی و هم قبیله یی ها خود بدون مشوره با اعضا حزب و دولت تسلیم کنند در مقابل اگر گروه های به خصوص مجاهدین تقویه شد یا جنبش شمال صف ارایی کرد این تظمین حیات اقلیت ها و احزاب سیاسی خوردو بزرگ که در وطن ما وجود داشت بود اگر ایتلاف شمال نبود حالا پشتو تولنه زبان ما را چون زبان شما فارسیزبانان جلال اباد و لغمان بی زبان ساخته بود اگر تنی و گلاب زوی .... با گلبدین یکجا شدند یا کسانی که میخواست شاه را دوباره بر اریکه قدرت ببینند چرا دیگران این حق را نداشته باشند که گروه بخصوصی را تقویه و ایجاد کنند درست است که همه گروه های در گیر منجمله ایتلاف شمال مرتکب جنایت شده اند جنایت جنایت است و ارتکاب کننده باید حساب بدهند از هر گروه وهر قوم وهر ایتلافی که باشند جنایت بر عیله مردم بیگناه محکوم است دفاع کننده از ان نیز جانی است نباید قصاوت اوغانی و ملاعمری کرد .

      موضوع عفو - برادر پرچمی ها همیشه انتقاد پذیر بوده اند ما خود را انتقاد کرده ایم از مردم معذرت خواسته ایم حتا حاضر هستم پای محکمه ملت نه محکمه لاهور پندی و ریاض و انگریز و ملاعمر و مجاهدین و گروه فاسد محمد زایی ها بروم ازخود دفاع بکنیم .باز همین ملت است که تفاوتی بین ما و گلبدین و ملاعمر ملا کرزی .... را بر ملا خواهد ساخت نه فرد قبیله گراه چون شما .

      نوشته بودید کارمل در جریا 24 ساهت 900 نفر را میکشت برادر این ارقام را از کجا اورده یی از ای اس ای - سی ای ای - از وهابی ها ....یا عالمان افغانملت فکر کنم سر نخ این علم حساب داری به پته خزانه گره خورده است - اگر 900 را در 30 ضرب بازدر 12 ضرب باز به 13 سال دوره کارمل و نجیب ضرب بکنیم 4,217,000چار ملیون ودوصد هفده هزار کشته را بما نشان میدهد حال تو دانی و اصیل گویا کابلی شده خلقی !!!! قضاوت با خواننده گان !!!! برادر قوماندان و رهبران مجاهدین انقدر به دوستی غربی ها و شرقی ها و چای خوردن غرق بودند که حساب کشته های خود را ندارد چه رسد به بررسی علمی وحسابی افراد ملکی ...

      تخریب 38 هزار قریه از جمع 40 هزار نیز بدان میماند که مجاهدین شما ادعا داشتند که 99فیصد خاک اوغانستان در تصرف مجاهدین قرار دارد اما حکومت موقت ساخت اسلام اباد گاهی به لاهور پندی گاهی به پشاور گاهی به تورخم ده پشت قاضی حسین احمد و شمس الرحمان بار میبود درست است که در جنگ حلوا بخش نمی شود اما جنگ قانون دارد که با حدالقعل امکانات و تلفات انسانی مالی و لوژستیکی هدف مورد نظر را بدست بیاوردند نه اینکه با گرفت دالر و ریال و کلدارو کش کردن چلم چرس از سوراخی با مو های چرکین و اشپش پر چند راکت را به به سوی شهر ها پرتاب و پلی را منفجر ...

      بلی از از اثر جنگ میان ما و قوای مخالف دهات و شهر ها اسیب دیده است اما این انان بودند که بخاطر خوشی خارجی ها همه امکانات باقی مانده دولت را تخریب و به پاکستان برده و میفروختن ما در ساحه خود با وجود انهمه شرایط دشوار جنگی امکانات مهمی را برای مردم مساعد ساخته بودم توسعه شهر ها بخصوص کابل ... در هر پنج دقیقه موتر شهری پیش پایت متوقف میشد موتر های برقی ما در منطقه بی مانند بود در کشوری های چون ایران وپاکستان و ترکمنستان اصلا وجود نداشت - برای همه کارکنان دولتی روغن ارد شکر چای صابون رایگان داده میشد حتا مرغ های شهید و صابون 72 فیصد روسی که چرک چند ساله کلاه بعضی ها را پاک میکرد در خانه های مجاهدین نیز پیدا میشد چه رسد به چانک های نکلی و قاچاق تراکتور ها و شکر به پاکستان ........چون بدش بگفتی خوبش نیز بگو برادر در ارگان های دولتی و حکومتی همه اقوام خود را شریک میدانستن قدرت به یک قوم و قبیله وابسته نبود برای همه زمینه کار مساعد بود زنان و مردان همه برابر با هم کار میکردندزمینه تحصیل در خارج و داخل محیا بود فساد اداری دوصد ساله 90 فصید کاهش پیدا کرده به شکایات مردم گوش داه میشد .شرایط چون این زمان دوره دموکراسی غربی و اوغانملتی نبود .

      (رفتن با روس ها و......)برادر این موضوع روس ها و پیوند دادن ان به پرچمی ها و حتا به تنظیم های مجاهدین غیر پشتون که از جانب خلقی ها و اوغانملتی ها و قبیله گرایان عنوان میشود دگر کهنه شده و چسپ ندارد روس ها و امریکایی ها یا 90 کشور غربی که بوطن ما سرا زیر شده اند هداف خود را دنبال میکنند کسی عاشق چشم وگوش ما نیستند باز هم باید گفت که پرچمی ها به کشور های بلاک شرقی و اسلامی سفیر و تبعید شده بودند اما خلقی ها مهمان سفارت شوری در کابل بودند و با تابوت ها بر خلاف غیرت و عادات مردم این سر زمین به مسکو برده شدند هفده یا چارده مراتبه تر ه کی بابا و جناب ملگری امین تقاضا امدن شوروی ها را کرده بودند گارد های مخصوص و کوماندو های روسی در زمان امین داخل کابل شده بودند حتا اشپز های خانم امین روس ها بودند کلمه قوای دوست را اولین بار امین به رفقا شوری اتلاق کرده بود امضا کننده گان ظاهری توافقنامه امدن روس ها پنج اوغان و سه تاجک یا فارسیزبان اند و درایام حضور روس ها خلقی ها در مناصب عالی دولتی اجرا و ظیفه میکردند حتا محصلین که به شوری اعزام میشدند اکثریت شان اوغان ها میبود- کسی با دانش تر از کارمل در ان زمان وجود نداشت تا رهبری را بدوش بگیرد ما حکومت کردن تر ه کی و دوره خفقان یکصدو یک روزه امین را هم دیدیم عدالت کارمل را نیز ...

      اپریل صاحب-
      اینکه پرچم در برابر خلقی ها انعطاف پذیری نشان داد ناشی از عدم اعتماد به نفس به خود نبود زمان حکم میکرد تا مصالحه حربی صورت بگیردیکپارچگی و وحدت ضامن پیروزی بود چون هزاران مشکلات دیگر دست و گریبان حزب و دولت بود ناگذیر پرچم باید جام زهر را سر میکشید.واین نشاندهنده خرد کارمل و دستور پزری پرچمیان از او بود - دیدم که کارمل چگونه این ده ها گروه نا متجانس را سال ها ترازو وار استوار نگه داشت که تره کی و امین و حتا نجیب در مدت کوتا تری از بزرگمرد انرا درست متوازن یک پارچه نگاه کرده نتوانستند. ببینید اسداله سروری کشتمند را شکنجه داده بود حتا شکنجه غیر اخلاقی ..... اما کارمل هر دو را بالای یک میز در هیت رهبری نشانده بود. یا دو نفر یکی از دره های زیبا بدخشان , پرچمی و زندانی امین و دیگری خر خلقی سگ بروت مستنطق همان دوست بدخشی - بعد از شش جدی هر دو کارمند یک شعبه این خلقی دوست بدخشی اش را شکنجه کرده و برق داده بود تا بگوید که اسداله امین را ترور میکرده است حالانکه جوان بدخشی برای یکبارهم اسداله امین را ندیده بود ما گاهگاهی دوست خلقی را به شوخی میگفتیم که ناجوان چرا رفیق و همرزم خود را شکنجه میکردی .....

      ملگریاپریل جان گفته بودید که (حالا برایم معلوم شده که هر پرچمی وظیفه دیگری هم دارد وان جنگ با خلقی ها ...)برادر زمانیکه تنی از تلویزیون ها بی شرمانه میگوید پرچمی ها زیاد تر بر روس ها چسپیده بودند در حالیکه خود مشاورین روس داشتند و در هر عملیات نظامی با روس ها یکجا میبودند و سمیرنوف و کلبسه روسی را نوش جان میکردند و همه جاه وجلال خود را در دروه روس بدست اورده بود تا دوره تر ه کی و امین شما خاموش هستید زمانیکه ما از گذشته خود انتقاد کردیم مسولیت حماقت های خود را پذیرفتیم باز دانگیی میشوید سر از پا نمی شناسید کنایه میگوید ......مگر چیز های را که نوشته ام تبلیغ و بد نام سازیست یا حقیقت .مگر اولین حرکت را خلقی های دو اتشه بر ضد نجیب انجام ندادنند مگر در قتل او وسیله اجانب نشدن مگر در هر چیز افراط نمی کردند .

      حرف اخر برادرجلال ابادی جان مسوول تمام حوادث چند دهه اخیر از حاکمیت یک قبیله و یک قوم و بی عدالتی های انان ناشی میشود اگر امین و تر ه کی کارمل و نجیب و مجاهد و طالب حاکم شدند ویا روس هاو اینک 90 کشور غربی بر وطن ما تاختند .

    • با معذرت ارقام کشته های خیالی جلال ابادی صاحب 4,212,000میشود.

  • salam lotfan yak estibahi ki dar qesmati esmi padar kalanim sorat gerefta aslah nomayed.Albata dar qesmati report shoma dar mantaqi chendawol shoma nawishtin Aghay Ehsaan ki dar asl (Sayed Akbar Shah Lessan ast)
    va esmi padarim Sayed Askar shah va kakaym Sayed Mozafar Shah dorost ast.
    tashakor

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس