ورزش راه سالم زندگي

مقاله ای از حامد شفایی
علی جواد دهقان
جمعه 18 جنوری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

حامد شفایی از فعالان ورزشی افغان می باشند که در حال حاضر در کشور فنلاند اقامت دارند. مقاله ای که مطالعه می نمایید از دست نوشته های ایشان می باشد که در بلاگ شخصی شان آمده بود و لازم دیدم که در اینجا بیاید. امیدوارم که در آینده نزدیک چنانچه خودشان مایل باشند از وجودشان استفاده لازم را ببریم. ضمنا باید گفت که افرادی همچون شفایی نعمت بزرگی برای ورزش افغانستان هستند و همانگونه که از نوشته ایشان بر می آید به خوبی به مسایل آگاه هستند.
ورزش بخشی از فرهنگ مردم جهان است که در طی قرون متمادی تاریخ بشر ایجاد شده و سیری تکاملی داشته است. امروزه ورزش به رشته های گوناگون تقسیم شده و برای حفظ سلامتی، رشد عضلات بدن، تفریح و سرگرمی و مسابقات استفاده می شود.

بعضی رشته ها ی ورزشی دارای سابقه ی چند هزار ساله است و بعضی ها تاریخ طولانی ناپیدا دارند، مانند آب بازی (شنا) و اسپ دوانی و دوش (دو و ميداني) و نبردهای تن به تن و بعضی ها تاریخ مشخص طولانی دارند مانند ورزشهای رزمی، جیمناستیک، کشتی و غیره. ورزشهای نيز هستند که تاريخ کوتاهتر داشته و از رشته های ديگری ورزشي اقتباس شده اند.

مهد پیدایش ورزشها را می توان در تمدنهای کهنی چون چین، هند، یونان، روم ملاحظه نمود. اینکه یک ورزش از کجا آمده مهم نیست بلکه مهم این است که ورزش مانند هنر باعث یکجا جمع شدن مردم و سلامتی و نشاط و دوستی انسانها می شود مثلا برای دیدن یک مسابقه ورزشی مانند فوتبال ممکن است صدها هزار و حتی میلیونها نفر از سراسر جهان جمع شوند و با طی مسافت طولانی و هزینه گزاف سفر، با اشتیاق فراوان تا آخر مسابقه تماشاچی خوب باشد.

تنها چیزیکه این جمعیت عظیم را جمع می کند ورزش و یا کدام نمایش هنری مانند موسیقی است که تقریبا باهم نزدیک اند و هر دو خوشی و سلامتی و جمع شدن انسانها را سبب می شوند.

ورزش و هنر مرز ندارد و متعلق به جهان بشریت است. یک هنرمند و یک ورزشکار با اینکه مردم زادگاهش به او افتخار می کنند و او را سخت دوست دارند، اما او همچنان در کل جهان طرفدار دارد و انسانهای زيادی او را دوست دارند.
حالا باید دید در کشور ما افغانستان ورزش از چه اهمیتی برخود دار است و وضعیت کنونی ورزش چگونه است؟

کمیته ملی المپیک افغانستان در سال 1935 تآسیس شد و در سال 1936 رسما به عضویت کمیته جهاني المپیک در آمد.

این جای افتخار است که افغانستان یکی از اعضای قدیمی کمیته جهانی المپیک است و اغلب کشورهای جهان بعد از جنگ جهانی دوم به عضویت این کمیته در آمده اند؛ ولی جای تآسف است که ورزش در افغانستان پیشرفتی نداشته است. جنگ، فقر و عدم توجه دولت به توسعه ورزش از دلایل عدم پیشرفت ورزش در افغانستان بوده اند.

با توجه به رشادت و دلاوری مردم قهرمان افغانستان و نیز زحمت و پایداری مردم ما، شایسته بود که ما در صحنه های ورزشی باید بسیار پیشرفت میکردیم، ولی دریغ که فکر و توانایی جوانان ما در راههای چون جنگ و کشتار و ویرانی و قاچاق مواد مخدر و دیگر کارهای منفی بکار گرفته می شود و آنچه ما از افغانستان می شنویم بیشتر کارهای منفی است. بجای اینکه استعدادهای جوانان زحمتکش ما در راه کسب علم و ورزش و هنر و انسان دوستی و نجات بشر مورد استفاده قرار گیرد، متآسفانه به راههای بد کشیده شده است.

در تاریخ مسابقات المپیک دیده نمی شود که ورزشکاران افغانستان برنده شده باشند. برای ورزشکاران ما امکانات و شرایط لازم مساعد نبوده است تا خود را در حد لازم، رشد داده و به مسابقات جهانی شرکت کنند و امتیاز بیاورند.
در چهارده سال حکومت حزب دموکراتیک خلق، تمام توجه دولت به اوضاع سیاسی و نظامی کشور بود و در مورد ورزش اهمیتی زيادی داده نشد. در خارج از کشور که میلیونها مهاجر افغانی در پاکستان و ایران بودند، احزاب مجاهدین نیز به ورزش توجه نکردند و خیلیها از روی تعصب و نادانی ورزش کردن را حرام و یا مکروه می پنداشتند. مردم بی چاره ی ما در زیر آتش جنگهای خانمانسوز در فقر و بدبختی برای زنده ماندن تلاش میکردند و فرصتی برای تفریح و حفظ سلامتی و مسابقات ورزشی و غیره را نداشتند. جامعه جهانی نیز به ورزشکاران افغانی، نه تنها توجهی نکرد، بلکه با کمک کردن به طرفین جنگ، افغانستان را تبدیل به خاکستر خصومتهای خود نمود. در داخل کشور یک جوان باید به خدمت عسکری می رفت و سالهای بی پایان عمرش را در جنگ میگذراند و در خارج از کشور عربها و غربیان جوانان را تشویق به پیوستن به صفوف مجاهدین و نبرد با دولت و قوای اشغالگر روس میکردند. در هر صورت توجه به امور فرهنگی و تحصیلی و ورزشی نشد و حرکتهای خود جوش مهاجرین مانند سازمانها و اتحادیه های ورزشی افغاني علیرغم تلاشهای زیاد شان، سر انجام بدلایل گوناگون از جمله مشکلات اقتصادی و کمبود امکانات و نیافتن اجازه فعالیت، پس از مدتی تلاش و فعالیت متلاشی شدند.

نگارنده که خود مربی ورزش مي باشم و 3 سال رئیس تربیت بدنی مهاجرین افغانی در ایران بودم و با اینکه هزاران ورزشکار با استعداد و علاقمند در رشته های مختلف ورزشی در ابين مهاجرين افغاني در ايران داشتیم، ولی از هیچ جای حمایت نشدیم و از هر طرف تحت فشار قرار گرفتیم و مسئولين تربيت بدني و کميته اماکن ايران تمام اماکن ورزشی مهاجرین را یکی پس از دیگری مسدود و ممنوع کردند و همه تلاشهای ما به هدر رفت. با تآسف جامعه ایران، با ورزشکاران افغانی، با تبعیض و تعصب برخورد کرده است. در آن زمان جوانان افغانی عشق و علاقه شان ورزش بود و مواد مخدر در بین جوانان ما در ايران راه نیافته بود، ولی افسوس در حال حاضر دهها هزار جوان افغانستاني در ایران معتاد به مواد مخدر شده اند.

پس از پیروزی مجاهدین در سال 1992 امید ما این بود که به کشورخود برگردیم و خدمت کنیم؛ متآسفانه جنگهای داخلی و همچنین عدم استقبال احزاب اسلامی از ورزشکاران باعث دلسردی آنان شد.

یک ورزشکار و یک هنرمند و یا یک شخص تحصیل یافته، سالها رنج می برد و تلاش می کند تا از کارش نتیجه میگیرد و در حقیقت یک سرمایه ملی کشور است و لازم است که مورد تشویق قرار گیرند تا علاقمند باشند. ورزشکاران ما در مسابقات المپيک 1980 مسکو و در المپیک 1996 امریکا و در سال 1994 اعضای تیم فوتبال کشور ما فرار کرده و پناهنده شدند، چرا؟

در زمان طالبان، ورزش کردن آزاد نبود و در استادیوم ورزشی کابل هر روز دهها دست و پا و سر را از بدن جدا میکردند و میدان ورزشی را تبدیل به کشتارگاه انسان کرده بودند. در فیلم مستندیکه از سراسر تلویزیونهای جهان پخش شد، دیدیم که ملا متوکل وزیر خارجه رژیم طالبان به پرسش خبرنگاری که سئوال نمود: «استادیوم یک مکان سپورتی است چرا بجای ورزش در اینجا مردم اعدام مي شوند و اعضای بدن انسان قطع مي گردد؟»، ملا متوکل گفت: «من یک پیشنهاد میکنم به جامعه جهانی که برای ما یک جای دیگر درست کنند تا ما اینجا را برای سپورت اختصاص دهیم.» یعنی اینکه کشورهای متمدن جهان که حکم اعدام را در کشورشان منع کرده اند بیایند و برای طالبان یک کشتارگاه انسان درست کنند تا آنها از طریق کشتن و قطع انسان لذت ببرند و سرگرم باشند و ورزشکاران نیز با بدست آوردن استادیوم سرگرم ورزش شوند، از دیدگاه مولوی المتوکل، انسان کشتن یک نوع سرگرمی مانند ورزش برای شان بوده است.
این است اهمیت ورزش در نزد بنیادگرایان افراطی مذهبی! در چنین فضای ورزش چگونه رشد می یابد؟ در جای مانند استادیوم که انسانها عرق دوستی و خوشی و شادی می ریزند، طالبان و همفکرانشان، مغز زنان و کودکان مظلوم را وحشیانه با گلوله متلاشی میکنند.

با سرنگونی رژیم طالبان، امیدهای تازه به وجود آمده است، اما مشکلات زیادی هنوزهم در پیشرو قرار دارند. طالبان رفتند، ولی طالبان اندیشان زیادی بر سری قدرت مانده اند که خیلی ها از لحاظ فکری چندان فرقی با طالبان ندارند.
در راه باز سازی تربیت بدنی افغانستان مشکلات زیادی داریم. اول در رآس کمیته ملی المپیک افرادی دلسوز و متخصص قرار داشته باشند. نبايد مسئوليتهای کميته ملي المپيک ، ادارات ورزشي، فدراسيونها و انجمنهای ورزشي کشور در اختيار يک حزب سياسي و يک قوم و يک گروه خاصي باشد، بلکه بر اساس تحصيلات و تجارب و شايستگي و دلسوزی انتخاب شوند. سيستم انتخابات وجود داشته باشد و مسئولين ورزشي از سوی خود ورزشکاران هر رشته ورزشي برای مدت معيني انتخاب شوند و انتخاب مجدد شان برا اساس کارکردهای گذشته ی شان باشد. نبايد چنين باشد که چون فلان شخص در کميته ملي المپيک است قوم و خويش و هم تنظيمي خود را بدون انتخاب از سوی مربيان ورزشي مقرر و بر ديگران تحميل کنند، متاسفانه موارد از اينگونه ديده شده و تعدادی زيادی از ورزشکاران ناراض هستند. از جانب دیگر مسئولین کميته ملي المپيک تلاش نمايند تا و ورزش تخصصي شود. در رآس امور ورزشي افراد متخصص در رشته تربيت بدني و ورزشهای مربوطه قرار گيرند. ضمنا بايد سکتور خصوصي و شرکتهای تجاری را در امور ورزشي تشويق و ترغيب ساخت تا امور کار تنها به دوش دولت نيافتد.

در اغلب کشورهای پيشرفته، معمولا رئیس یک اداره تربیت بدنی یک شهر کوچک مانند جلال آباد دارای درجه دکترا در رشته تربیت بدنی می باشد و همه چیز مسلکی و حرفوی پیش می رود. اگر ما در رشته تربيت بدني متخصص کمتر داريم، بايد برای آموزش جوانان با استعداد و علاقمند ما اقدام شود تا اين خلا در آينده پر شود.

اما اين به آن معنا نيست که ما اصلا در رشته تربيت بدني متخصص نداريم. من شخصا با افغانهای زيادی در دوره مسئوليتم برخوردم که دارای تحصيلات ليسانس و فوق ليسانس در رشته تربيت بدني بودند و اينها مي توانند سرمايه کلاني برای جامعه ورزشي ما باشند و بايد به آنها فرصت خدمت داده شود. ديده مي شود که در حال حاضر کمتر افراد متخصص در امور ورزشي در ارگانهای ورزشي افغانستان قرار دارند و اين امر ضربه شديد به پيکر جامعه ورزشي افغانستان است. ورزشکاران بايد مسئوليت شان را به افراد مسلکي و دلسوز بگمارند و نگذرانند تا ديگران بطور انتصابي افراد غير مسلکي را منصوب کنند.

یک مسئول امور ورزشي متخصص لازم است که تمام رشته های ورزشی کم و بيش آشنایی داشته باشد و از تاریخ پیدایش و قوانین و مقررات آن تا جای آگاهی داشته باشد، بیوکیمیا، روانشناسی ورزشی، جامعه شناسی ورزشی، پیداگوجی ورزشی، فرهنگ ورزشی ، تاریخ ورزشی، زبانهای بین المللی را در دانشگاه در رشته ورزش خوانده باشد. در کشور ما در سالهای اخیر به هیچ وجه تخصص مطرح نبوده و تقسیم قدرت بنا به وابستگی تنظیمی و یا ملاحظات قومی و سمتی انجام یافته است.

به تازگي دولت کميسيون اصلاحات اداری را ايجاد کرده است و اميد است که اين کميسيون در امور ورزشي نيز توجه نمايد، ولي چيزی که بنظر من مهم است خود ورزشکاران است. ورزشکاران هر فدراسيون و ارگان ورزشي وقتي مي بينند که کارهای شان بنحو شايسته پيش برده نمي شوند و مشکل نبودن کارمندان مسلکي است بايد اعتراض کنند و نگذرانند ندانم کاری و کم کاری يک و يا چند فرد کل ورزشکاران آن رشته ورزشي را دچار مشکل کند.

قابل ذکر است که برای شرکت در المپیک آتن پنج ورزشکار از کشورمان شرکت کردند که در بین شان دو دختر نیز حضور داشتند و اینکه پس از سالها شاهد حضور بانوان افغانستاني در صحنه ورزشی هستیم جای بسی خوشبختی است، اميد است که در المپيک 2008 پکن ورزشکاران عزيز ما اعم بانوان و مردان شرکت فعال داشته باشند و از همين حالا به تمرينات و آمادگيهای لازم اقدام نمايند!

در اخير برای تمام ورزشکاران کشورمان آرزوی موفقيت نموده و از مسئولين امور ورزشي مخصوصا مسئولين دلسوز کميته ملي المپيک افغانستان قدردارني مي نمايم!

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس